صدها نفر هنگام فرار از آلکاتراز کشته شدند. اما آیا این ۳ نفر موفق به بزرگترین فرار از زندان قرن شدند؟
بییشتر ما هیچوقت زندانی نخواهیم شد، اما آنهایی که زندانی میشوند باید حکم خود را بگذرانند، و باید روزها را تا زمان آزادی بشمارند. با این حال، بعضی زندانیان اینقدر صبور نیستند.
سالها پیش، سه محکوم توانستند فراری جنجالی از غیر قابل رسوخ ترین زندانی که در دنیا که وجود دارد داشته باشند. هیچکس نمیداند که آیا آنها موفق به این کار شدند یا خیر. با این وجود، مدارک جدیدی پیدا شده است که ممکن است این راز را برای همیشه حل کند. اما آیا این واقعیت دارد یا برای واقعی بودن زیادی دراماتیک است؟
با وجود اینکه آلکاتراز امروزه فقط مقصدی توریستی است، زمانی این جزیره یکی از بدنامترین زندانهای فدرال در تاریخ بود. برای مردم دورهی میانهی قرن بیستم، این مکان قسمتی از سانفرانسیسکو بود که هیچکس دوست نداشت به آنجا برود.
برای سه دهه، این زندان میزبان خشنترین و خطرناکترین مجرمان بود. وقتی سازمانهای دیگر نمیتوانستند بعضی از افراد را کنترل کنند، آنها را به آلکاتراز میفرستادند.
برای زمانی، آلکاتراز میزبان معروفترین گنگستر تمام تاریخ بود. او عقلش را در این زندان از دست داد، زیرا مغزش به وسیلهی سفلیس از بین رفته بود.
یک چیز قطعی بود: از آلکاتراز نمیشد فرار کرد. حتی اگر زندانیان میتوانستند از ساختمان فرار کنند، بازهم آزاد نبودند.
آنها میبایست از یک مسیر یک مایلی آب خروشان که اطراف جزیره را تا نزدیک ترین خشکی گرفته بود، گذر میکردند. تنها کشتیهای بزرگ میتوانستند از آب گذر کنند و این جزیره همیشه دارای محافظ بود.
با این وجود، دهها تلاش برای فرار در طول سالها اتفاق افتاد، اما همهی افراد یا میمردند یا دوباره دستگیر میشدند. به نظر میرسید همهی زندانیان دیگر قبول کرده بودند که در سلولهایشان باید بمانند تا زمانی که آزاد شوند. اما همه ی اینها در سال ۱۹۶۲ تغییر کرد.
فرنک موریس و برادران کلارنس و جان انگلین فرار کردند. این سه نفر میدانستند که اگر میخواهند در راهی که دیگران در آن شکست خوردهاند، موفق شوند، باید نقشهای کامل داشته باشند. موریس لیستی از اشیا موردنیاز تهیه کرد.
با استفاده از قسمتهایی از یک جاروبرقی شکسته، موریس و برادران انگلین دریلی ساختند تا مجرای تهویهی سلولهایشان را گشاد کنند. آنها صدای این کار را با نواختن آکاردئون پوشاندند. این کار شش ماه طولانی زمان برد.
از آنجا آنها به دریچهای در سقف زندان راه یافتند و از آن مکان به طرف زمین سر خوردند. با استفاده از روکشی که از ۵۰ عدد بارانی درست شده بود، فراریها عبور خود را از خلیج سان فرانسیسکو شروع کردند.
نگهبانان تا روز بعد متوجه نشدند که آنها گم شدهاند. زندانیان عروسکهایی با استفاده از کاغذ و مو درست کرده بودند تا اینطور به نظر برسد که آنها در سلولشان خوابیدهاند.
مسئولان آلکاتراز اف بی آی را خبر کرند و آنها موریس و برادران انگلین را در صدر لیست تحت تعقیب قرار دادند. این زندان سابقهی خوبی برای جلوگیری از فرار داشت و آنها نمیخواستند این شهرت را از دست بدهند و میخواستند دستگیری مجدد آنها را به نام خود ثبت کنند.
مسئولان یک عملیات جستجوی بزرگ راه انداختند و بخش وسیعی از زمین و آب را جستجو کردند. با این وجود نتوانستند ردی از خود زندانیان بیابند. آیا آنها واقعا موفق به فرار شده بودند، یا اینکه خلیج سه قربانی دیگر گرفته بود؟
در انتها پلیس دستهای الوار، پارو و یک کیف پول در ساحل جزیرهی مجاور انجل پیدا کرد. سرنخها در آنجا تمام شدند، بنابراین اف بی آی نتیجه گرفت که احتمالا آنها غرق شدهاند.
اما همهی افراد قانع نشده بودند. در سال ۱۹۷۵ یکی از دوستان آنگلینها عکسی از آنها را در برزیل منتشر کرد. متخصصان چهره تایید کردند که صورت آنها می تواند یکی باشد. اما مدرک دیگری برای این ادعا وجود نداشت.
با این وجود ممکن است یک نامهی جدید، قطعهی گم شدهی این پازل باشد. این نامه به پلیس سان فرانسیسکو فرستاده شده است و این طور شروع می شود: نام من جان آنگلین است من در ژوئن ۱۹۶۲ با برادرم کلارنس و فرنک موریس از آلکاتراز فرار کردم. در حال حاضز ۸۳ سال دارم و در شرایط بدی هستم. من سرطان دارم. بله همهی ما آن شب موفق شدیم ولی نه به طور کامل!
این مدرک اینطور ادامه داشت که جان فعالیت های بعد از فرار را توضیح داد، و ادعا کرد که او، برادرش و موریس تا سن پیری زنده ماندهاند. این برای مسئولین کافی بود تا دوباره پرونده را باز کنند. آیا ممکن است آنها اشتباه فهمیده باشند؟
خانوادهی آنگلین نیز برای رسانهای کردن ماجرا به سختی پافشاری کردند که فامیلهای آنها توانستهاند با موفقیت ماموریت خود را به پایان برسانند. آنها ادعا کردند که تماسهای محدودی با این برداران در طول این سالها داشتهاند.
با این وجود این مدارک برای تغییر فرضیه ی اف بی آی خیلی متناقض و نا تکمیل هستند. اما آن ها هنوز پرونده را باز نگه داشتهاند با این امید که حقیقت خود را نشان دهد.
جدا از اینکه این نامه واقعی یا ساختگی باشد، یک لایهی جالب از رمز و راز را به شجاعانهترین فرار از این زندان مشهور را اضافه کرده است. حتی اگر موریس و برادران آنگلین شکست خورده باشند، توانستند که قدرت تخیل یک کشور را روشن کنند.