دلیل اصلی شکست خوردن بسیاری از استارتاپ ها
چرا بسیاری از استارتاپ ها شکست میخورند؟ این سوال اولین بار در Quora مطرح شد. Quora محلی است برای کسب و به اشتراک گذاشتن دانش، تشویق مردم به یادگیری و درک بهتر از جهان.
مدیرعامل اجرایی Invento Robotics، این سوال را اینگونه پاسخ داد:
منظورتان این است که دو نفر که تابحال کار نکردهاند، تجربهای ندارند و نمیتوانند تصمیمهای تجاری بزرگ بگیرند، هیچ گونه تجربه مالی یا کنترل نقدی ندارند، محصولی را میسازند که تابحال دیده نشده است و وارد بازاری میشوند که وجود ندارد، با برندی که هیچکس به آن اهمیت نمیدهد و یک نهاد تجاری بدون پروسه، به دنبال حل کردن مشکلات بزرگ هستند و شکست میخورند؟ بله، چه انتظاری دارید؟
بسیاری از استارتآپها به دلیل ایدههای ریسکی با شکست طراحی مواجه میشوند.
من در شرکت مایکروسافت، برای «فکتوری استارتاپ» کار میکردم؛ آنها چندین نفر از بهترین دانشمندان و مهندسان را برای ساخت ایدههای جدید استخدام کرده بوند. پول بود، تجربه بود، برند و کانالهای تبلیغاتی مایکروسافت در اختیار بود. با وجود تمامی اینها، بسیاری از ایدهها ناموفق بودند.
من برای یک کمپانی دیگر، مسئولیت مدیریت سرمایهگذاریهای جدید را داشتم و با وجود داشتن مشتریهای بسیار برای محصولات فعلی و نام برند، ورود کالاهای جدید به بازار، کار بسیار سختی بود.
ایدههای جدید در همه جا، به احتمال زیاد شکست میخورند. اگر خطر شکست خوردن وجود نداشت، حتما شخص دیگری قبلا آنکار را انجام داده بود. استارتآپ ها معمولا ایدههایی را تحت بررسی قرار میدهند که احتمال موفقیت آنها، بسیار کم است.
اینطور نیست که IBM قادر به ساخت یک سیستم عامل برای ریزکامپیوترها نبوده باشد. مسئله اینجاست که آنها به درستی حدس زدند که حرکت خطرناکی خواهد بود و بازار آن بزرگ نیست. اما بعدا به دلیل تغییر وضعیت اقتصادی، بازار آن بسیار گسترش یافت و مایکروسافت، بر این موج سوار شد.
والمارت کمی دیر وارد به تجارت الکترونیکی شد زیرا باور داشت که مردم کمی ترجیح میدهند از طریق کامپیوتر خود خرید کنند. سرعت تکامل اینترنت برای واکنش نشان دادن آنها، بسیار بالا بود.
به عنوان بنیانگذار یک استارتآپ، شما وارد دریایی میشوید که به سونامی مشهور است. ممکن است در موجی بزرگ غرق شوید یا مقدار زیادی ماهی بگیرید.
شما سعی دارید مفهومی کاملا جدید یا بازاری جدید را ثبت کنید و گروهی از مردم را که تابحال با یکدیگر کار نکردهاند، گردآوری کنید. ممکن است این افراد با یکدیگر درس خوانده باشند اما کار کردن، مسئلهای کاملا متفاوت است.
هیچ پروسهای برای حفظ نظم و هیچ برندی به عنوان تکیهگاه وجود ندارد. موجودی مالی برای مواجهه با شکستهای متوالی کافی نیست و ممکن است مسئولان اجرایی، هیچ تجربهای برای رویارویی با شرایط سخت، نداشته باشند. هیچ پروسهای برای مدیریت استعداد و مدیریت مالی مفید، وجود ندارد. هیچ رابطهی ثبت شده یا کانالی بین شما و مشتری موجود نیست. معمولا محصول از کیفیت کمی برخوردار است و پشتیبانی کالا، حرفهای نیست.
اینکه برخی از استارتآپها موفق میشوند، یک معجزه است. استارتآپهایی که با شانس شگفتانگیز، در زمان درست و در کنار افراد درست قرار داشته باشند، موفق میشوند. بسیاری دیگر با قابلیتهای یکسان، از بین میروند
و بسیاری از استارتآپهایی که شکست میخورند، از ابتدا نباید آغاز میشدند. ممکن است تلاشی ضعیف توسط گروهی از افراد باشد که در یک دورهمی با یکدیگر ملاقات کردهاند و به مدت چند ماه، تصمیم به امتحان کردن ایدهای گرفتند. یا یک سرباز تنها که سعی دارد ایدهی بزرگ بعدی را خلق کند. یا بعضی از افراد تازه وارد که قبل از پیدا کردن یک شغل خوب، چیز جدیدی را امتحان میکنند.
برای استارتآپهایی که دارای تجربه، روابط و تیم هستند، احتمال شکست خوردن، کمتر است. احتمال شکست خوردن، دقیقا متناسب با ریسک ایده است.