۷ رمان که عجیبترین شیوه روایت را دارند

داستان و رمان تنها با دیالوگ شکل نمیگیرد، گاهی نویسنده میتواند از دل مونولوگهای کوتاه و بلند از زبان تنها یکنفر داستانی بسازد که سالها و قرنها در حافظهها باقی بماند. جریان سیال ذهن نامیست که احتمالا روی این رمانها میگذارند چراکه عملا بیشتر تعریف و بهتصویر کشیدن ذهنیات شخصیت یا شخصیتهای داستان از زبان خودشان است. این روش میتواند بهترین بستر برای بیان دغدغههای فردی و نگاهها افراد مختلف به اجتماع و موضوعات مختلف باشد.
خواننده ممکن است در خلال این مونولوگها تفکر و افکار خودش را پیدا کند و با شخصیت داستان همسو شود. هرچند گاهی هم واقعا شیوه روایتی در جریان سیال ذهن آنچنان پیچیده میشود که باید حسابی حواسمان را جمع کنیم که سرنخ داستان از دستمان در نرود.
در این گزارش هفت رمان که مونولوگها و تکگوییهای شخصیت داستان را دستمایه و پیرنگ داستان خود قرار دادهاند به شما معرفی میکنیم. رمانهایی که اتفاقا از مهمترین و تاثیرگذارترین آثار ادبی در لیستهای منتقدان و خوانندگان هستند.
موجها
موجها از رمانهای پیچیده ویرجینیا وولف است که در سال ۱۹۳۱ منتشر شده است. این رمان را تجربیترین اثر ولف میدانند و خودش این اثر را یک شعر-نمایش (playpoem) و نه یک رمان خواند.
کتاب از تکگوییهایی تشکیل شده که توسط شش شخصیت کتاب روایت میشوند: برنارد، سوزان، رودا، نویل، جینی و لوییس. پرسیوال هم، شخصیت مهم دیگری است که مخاطبین هیچ وقت حرفهایش را از زبان خودش نمیخوانند. این تکگوییها در نُه متن کوتاه به صورت سوم شخص از زندگی این شخصیتها میگویند و وضعیتهای متفاوت منظرهای ساحلی را در طول یک روز (از طلوع تا غروب خورشید). هر تکگویی هم سعی دارد بهنوعی مفاهیمی چون فردیت، خویشتن و اجتماع را واکاوی کند.
بخوانید: ۷ کتاب ترجمه شده توسط نجف دریابندری
اولیس جویس
اولیس یا یولسیز نام سومین و معروفترین رمان جیمز جویس نویسنده ایرلندی است که در سال ۱۹۲۲ در پاریس منتشر شده و از شاهکارهای ادبیات مدرن شناخته میشود. تمام وقایع رمان در یک روز رخ میدهند.
جویس ابتدا این کتاب را به صورت داستانی کوتاه منتشر کرد که بخشی از مجموعهٔ دوبلینیها بود و یک روز از عمر آقای بلوم در وین نام داشت؛ ولی مدتی بعد با آمیختن یکی از شخصیتهای کتاب سیمای مرد هنرمند در جوانی به نام استیون ددالوس با آقای بلوم کتاب اولیس را نوشت. داستان اولیس ریشه در اساطیر یونانی و به خصوص اودیسهٔ هومر، شکسپیر، عهد عتیق و عهد جدید دارد و پر از اشارات تلمیحی و بینامتنیتی است آنهم در قالبی با نزدیکی فرم و محتوا.
داستان یک روز در دوبلین در سال ۱۹۰۴ و اتفاقاتی که برای دو شخصیت افتاده را پی می گیرد: مردی یهودی و میان سال به نام لئوپلد بلوم و روشنفکری جوان به نام استفن ددالوس. این دو در پی اتفاقاتی در بخش زنان یک بیمارستان بههم میرسند و ددالوس از بلوم دعوت میکند که بقیه روز را با او و چند تن از دوستانش بگذراند.
بخوانید: ۷ کتاب برای رد شدن از مرزهای کرهشمالی
گرسنه
گرسنه کتاب دیگری است از نویسنده رویای زمین و برندهی نوبل ادبیات ۱۹۲۰ که در آن موضوعی حیاتی به تصویر کشیده شده است: «تلاش برای گرسنه نماندن و بقا». این کتاب در فهرست ۱۰۰۱ کتابی که باید قبل از مرگ بخوانید و همچنین فهرست روزنامه گاردین که در آن ۱۰۰۰ رمان که هر شخص باید قبل از مرگ بخواند، قرار دارد.
رمان گرسنه اولین بار سال ۱۸۹۰ بهطور کامل منتشر شد و پیش از آن، در سال ۱۸۸۸ بهصورت داستانی دنبالهدار دریکی از مجلات نروژی چاپشده بود. رمان از زبان راوی اولشخص که آن جوانی بینام است در شهر اسلو روایت میشود و پر است از توصیفات ظریف و بیاناتی از حالات روحی و عاطفی این شخصیت.
از روی این رمان در سال ۱۹۶۶ فیلمی به نام «hunger» به کارگردانی «هنینگ کارلسن» ساخته شده که توانست نظرات زیادی را به خود جلب کند و چندین جایزه هم گرفت. از جمله جایزه بهترین بازیگر جشنواره کن و جایزهی «بودیل» برای بهترین فیلم دانمارکی و بهترین بازیگر نقش اول. همچنین در سال ۱۹۶۹ نیز جایزه جامعه بینالمللی منتقدان را برای بهترین بازیگر به خود اختصاص داد. فیلم دیگری نیز در سال ۲۰۰۱ به کارگردانی «ماریا گیسه» کارگردان آمریکایی، از روی این رمان ساخته شده است.
گرسنه درواقع روایت قصه زندگی خود کنوت هامسون در سالهایی است که در کوچهها و خیابانهای اسلو با شکم گرسنه سرگردان بوده ، جایی که تنها برای او گرسنگی و سرگردانی به همراه داشته است. کتاب چهارفصل دارد و قهرمان اصلی در هر فصل با افرادی کموبیش مرموز ملاقات میکند. یکی از برجستهترین این افراد زنی به نام «لایالی» است که باهم درگیر رابطهی عاطفی مختصری میشوند.
بحوانید: ۸ کتاب داستان آلمانی: روایتهایی از جنگ جهانی و دیوار برلین
شب ممکن
شب ممکن یک رمان کوتاه و مدرن پنج اپیزودی از محمدحسن شهسواری، نویسنده و روزنامهنگار معاصر است. شب بوف، شب شروع، شب واقعه، شب کوچک و شب شیان. عناوین بخشهای مختلف این رماناند.
داستان این رمان بر پایه رابطه سه نفر شکل میگیرد، هاله، مازیار و سمیرا. هر فصل ماجرای فصل بعد را نقض میکند و راوی متفاوتی دارد. راوی فصل اول مازیار است ویراستاری۳۴ ساله، همهچیزدان و باسواد. او از رابطهاش با هاله میگوید، دختری که شش ماه قبل از دنیا رفته است. از شب تولدش که با هاله و سمیرا به رستوران بوف رفته بودند و مسخرهبازیهای هاله و سمیرا اتفاقاتی را رقم زده بود. فصل دوم را هم مازیار روایت میکند اما مخاطبش خواننده نیست، بلکه نویسندهای است که فصل اول را نوشته و با خواندن آن میفهمیم که نویسنده زن سابق مازیار است.
بخوانید: ۶ کتاب از جومپا لاهیری، نویسنده سرشناس هند
تاریخ عشق
رمان «داستان عشق» حسرتهای سه نسل را که هرکدام به نوعی در معرض سیاست ناکام شده و میشوند را روایت میکند.
نیکول کراوس نویسنده اثر، از نسل سوم مهاجران پس از جنگ لهستان است که به آمریکا مهاجرت کرد. در آغاز گزارشگر نیویورکر بود و به کشورهای سابق بلوک شرق سفر میکرد و شرح حالهایی از وضعیت سیاسی و خاطرههای شخصی آدمهای آن منطقه تهیه میکرد. او از نوجوانی به ادبیات علاقهمند بود، اما شوق نوشتن را جانآپدایک در او به نهایت رساند. پس از انتشار یک مجموعه داستان کوتاه، رمانش با نام «تاریخ عشق» منتشر شد که توجه بسیاری ازمنتقدان را در پی داشت و سال ۱۳۸۹ نیز در فهرست ۲۰ نویسنده زیر ۴۰ سال نیویورکر نام نیکول کراوس هم دیده میشد.
لئو گورسکی هر روز غروب روی شوفاژ اتاقش میکوبد تا همسایهی طبقهی پایینیش بداند که او هنوز زنده است. اما وضع همیشه به این قرار نبود. وقتی در جوانی در روستایشان در لهستان بود عاشق شد و کتاب نوشت… شصت سال بعد و درست آن طرف دنیا آلمای چهارده ساله که اسمش را از روی شخصیت کتاب گورسکی گذاشته بودند دست به یک ماجراجویی میزند تا نویسندهی کتابی که اسمش از آن آمده بود را پیدا کند و خانوادهی خود را هم نجات دهد.
پشت جلد کتاب میخوانیم: لئوپلد گورسکی مردنش را از ۱۸ اوت ۱۹۲۰ آغاز کرد. وقتی راه رفتن میآموخت مرد. وقتی پای تخته میایستاد مرد. و یک بار هم وقتی سینی بزرگی در دست داشت. وقتی امضای جدیدی تمرین میکرد مرد. وقتی پنجرهای را باز میکرد. تنها مرد، چون خجالت میکشید به کسی زنگ بزند. یا به یاد آلما مرد. یا وقتی دیگر نخواست یادش را بکند. در واقع، چیز زیادی برای گفتن نیست. او نویسنده ی بزرگی بود. او عاشق شد. این بود زندگیاش.
بخوانید: ۸ کتاب زندگینامهای از افراد مشهور سیاسی
تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران
کتاب تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران نوشته جروم دیوید سالینجر است که همچون بسیاری دیگر از آثار سالینجر بخشی از سرگذشت خانواده گلس را روایت میکند. سیمور یکی از مهمترین اعضای خانواده گلس است، که اولین بار در داستان اعجابانگیز«یک روز خوش برای موزماهی» سرو کلهاش پیدا میشود. او در این داستان پس از گفتگو با یک دختر در ساحل فلوریدا و گشتن دنبال موزماهی، با خالی کردن یک گلوله در سر خود به زندگیاش پایان میدهد. در این داستان هم سیمور نقش اصلی را بازی میکند، او و نامزدش موریل قرار است که جشن ازدواجشان را برگزار کنند اما سیمور با این موضوع مخالفت میکند چون معتقد است توان تحمل این همه خوشبختی را ندارد!
سالینجر در این کتاب به شخصیت سیمور، پسر ارشد خانوادهٔ گلَس پرداخته؛ برادر بزرگ زویی و فرانی. روایت از زبان بادی، برادر سیمور است. تنهایی و انزواطلبی سیمور یادآور تنهایی سالینجر است و در پیشگفتار به وضوح سالینجر صحبت میکند.
در بخشی از کتاب میخوانیم: اغلب انسانها میدانند چطور این شک گاه و بیگاه را که دنیا اصلاً جای زندگی نیست نادیده بگیرند اما افراد خانواده گلس و در رأس آنها سیمور نه. سیمور که اولین بار در داستان کوتاه و تکاندهنده «یک روز خوش برای موزماهی» قدم به جهان داستان گذارد و پس از گفتگو با دخترکی معصوم در ساحل فلوریدا به اتاقش بازگشت و تیری در سر خود خالی کرد، بار دیگر ظاهر شده است تا شاید دلایل خودکشی اسرارآمیز این شخصیت به اسطوره بدل شده بیش از این در پس پرده نماند.
بخوانید: ۷ رمانی که اقتباس سینماییشان تحسین منتقدان را در پی داشت
مدار راسالسرطان
رأس السرطان اولین اثر هنری میلر است که یکی از جنجال بر انگیزترین و تأثیرگذارترین رمانهای قرن بیستم لقب گرفته است.
مدار رأس السرطان، تعریف جدیدی از رمان ارائه میدهد. حتی برای مدتی بیش از سی سال در آمریکا و انگلستان ممنوع بود، اما در فرانسه اجازه منتشر و از این کشور به کشورهای دیگر قاچاق میشد. زمانی هم که بالاخره برای اولین بار در سال ۱۹۶۱ در آمریکا منتشر، بیش از شصت مورد، شکایت از این رمان مطرح شد تا این که سرانجام، دیوان عالی ایالات متحده، آن را به عنوان اثری هنری پذیرفت و به این شکایتها خاتمه داد.
داستان در پاریس دهه ی ۱۹۳۰ می گذرد و زندگی یک نویسنده آمریکایی را روایت میکند که زندگی عجیب و غریبی در میان تن فروشان و هنرمندان دارد.
در بخشی از رمان آمده است: برای توست که میخوانم، تانیا، ای کاش میتوانستم خوشتر از این بخوانم، آهنگینتر از این، اما در آن صورت شاید هرگز به شنیدن آوازم رضایت نمیدادی. تو به آواز دیگران گوش دادهای و آوازشان هیچ گرمایی به تو نبخشیده. آنها یا بیش از حد زیبا خواندند، یا کمتر از آنچه انتظار داشتی. نمیدانم بیستوچندم اکتبر است. دیگر حساب زمان را نگه نمیدارم. آیا رویای چهاردهم نوامبرم در یادم خواهد ماند؟ وقفههایی است، اما این وقفهها در میان رویاها ایجاد میشوند، و دیگر هیچ یاد و آگاهیای از آنها در ذهنم باقی نمانده ….
بخوانید: ۷ رمان مشهور علیه نژادپرستی