۷ داستان از ستونپنجمها و روایتهای جذاب جاسوسی

جاسوسی یکی از هیجانانگیزترین و مرموزترین شغلهای دنیاست. شاید هم شغل نباشد! اما هرچه هست زندگی جاسوسها و اتفاقاتی که آنها رقم میزند همیشه در سینما و ادبیات سوژهای بکر برای پرداخت فیلم و داستان بوده است. داستانهایی که عمدتا از واقعیت میآیند: واقعیت جنگ و خصومت و دشمنسازی و دشمنانگاری.
جاسوسی یعنی زندگی دوگانه و زیستن در خفا. جاسوسها واقعیت و هویت خودشان را فراموش نمیکنند؟ خانودهها و دوستانشان با کدام وجه از آنها زندگی میکنند؟ وجه راستین یا نقابدار؟ اصلا میتوان تصمیمگرفت که جاسوسی برای فلان دولت خوب و برای فلان دولت بد است؟ یا باید همه جاسوسها را با یک چوب راند؟
داستانها و رمانهای جاسوسی شاید بتوانند همزمان که شما را سرگرم میکنند و یک هیجان خوب و خواندنی در مقابلتان میگذارند، به این پرسشها نیز پاسخ بدهند. این داستانها معمولا آنقدر کشش دارند که اغلب به فیلم و سریال نیز بدل میشوند و روی صحنه و آنتن تلویزیون میروند. در این گزارش هفت رمان جاسوسی درباره جاسوسها یا متهمان به جاسوسی را به شما معرفی میکنیم، تا بیشتر با سازوکار زندگی و خلقیات روانی ستونپنجمها آشنا شوید.
مامور ۶
مامور ۶ آخرین جلد از سهگانه تام راب اسمیت، نویسنده انگلیسی است. دو جلد نخست این کتاب کودک ۴۴ و گزارش محرمانه نام داشتند. حوادث هر سه کتاب در کشورهای شوروی، آمریکا و افغانستان و در دورههای زمانی متفاوت روی میدهند. شخصیت اصلی این داستانها لئو دمیدوف نام دارد و اتفاقا هم داستانها از زمان استالین آغازشده است و در جلد سوم یعنی کتاب مأمور ۶ به دوران جنگ سرد میرسد. راب اسمیت در این سهگانه فضای حاکم بر شوروی را بهتصویر میکشد، اما ویژگی متمایز کننده کتاب سوم، کمرنگ شدن جنبه سیاسی داستان و تمرکز بر جرمشناسی است.
نادر قبلهای مترجم این سهگانه درباره کتاب مأمور ۶ گفته است: اسمیت با بردن داستان خود به کشور آمریکا، آن هم در دوران جنگ سرد، حالا نهفقط شوروی که آمریکای کاپیتالیست را هم بهعنوان قطبی متضاد در برابر نظام اشتراکی روسها، دستمایه این بازی خطرناک میکند و از این طریق شخصیت داستان خود را که بازیچهی نظام خود و غرق در گناهان غیرقابلبخشش بود، رستگار میسازد؛ هرچند بدون هیچ ترحم و بخششی.
بخوانید: ۸ رمان برنده جایزه ادبی بوکر که به فارسی ترجمه شدهاند
وزارت ترس
وزارت ترس رمانی از گراهام گرین است که در لیست ۱۰۰ رمان برتر قرن به انتخاب دانیل برت نیز قرار دارد. داستان از این قرار است که آرتور، که تازه از بیمارستان روانی مرخص شده، در حال رفتن به خانه است که یک گاردنپارتی توجهش را جلب میکند، به آنجا میرود و در یک مسابقه برنده یک کیک میشود، اما درواقع اشتباهی رخ داده است و او نباید برنده کیک میشد زیرا این کیک پیام بخصوصی برای یک شخص خاص دارد. افراد سازمانی که پشت این گاردنپارتی است برآن میشوند تا کیک را پس بگیرند اما آرتور حاضر نمیشود آن را پس بدهد و همین موضوع جنگ و گریزهای بعدی را به وجود میآورد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: در گاردنپارتی چیزی آنچنان وسوسهانگیز و مقاومتناپذیر وجود داشت که توجه بیچونوچرای آرتور رو را به خود جلب میکرد. غرش آوای دستهی موزیک و صدای تَقتَق توپهای چوبییی که به نارگیلها میخوردند او را به صیدی بیاراده و دستوپابسته تبدیل میکرد. البته آن سال، به خاطر وقوع جنگی که هنوز هم ادامه داشت، نارگیل نایاب بود: آثار این جنگ را میشد از فاصلههای نامرتبی که بین خانههای خیابان بلومزبری به وجود آمده بود، دید ــ دودکش مسطحی در نیمهی بالای یک دیوار که شبیه دودکش نقاشیشده روی یک خانهی عروسکی بیارزش بود و کلّی آینه و کاغذدیواری سبز و از آن طرف نبش بعدازظهر آفتابی صدای خشخش روفتن خردهشیشهها، مثل صدای برخورد موجهای خستهی دریا روی ساحلی سنگلاخی. با اینهمه میدان با پرچمهای کشورهای مستقل و تودهای از پارچههای رنگارنگ، که پیدا بود کسی از زمان جشنهای آزادی حفظشان کرده، برای ایجاد فضایی شاد، منتهای سعیاش را کرده بود. آرتور رو مشتاقانه به نردهها نگاه کرد ــ نردههایی که هنوز بیآنکه از بمبارانها آسیبی دیده باشند برپا بودند. گاردنپارتی او را درست همچون معصومیت، معصومیتی که با کودکی، با باغچهی خانهی کشیشی، و دخترانی در لباسهای سفید تابستانی و عطر پرچینهای پوشیده از گیاه و امنیت درآمیخته بود، به خود جلب میکرد.
بخوانید: معروفترین رمانهای علمی تخیلی در دنیا
مامور ما در هاوانا
مامور ما در هاوانا هجدهمین کتاب گراهام گرین است که در سال ۱۹۵۸ و در زمانی منتشر شد که زمانه مستعد درگیری و خشونت بود. سالهایی که جنگ جهانی دوم بهسرعت فراموش میشد و یادگار جنگ طولانی (جنگ سرد) زندگی عمومی مردم جهان را تحت تاثیر قرار داده بود.
داستان از این قرار است که مردی معمولی که دوست دارد وقت خودش را به بطالت و نوشیدن در کوبا بگذراند. نمایندگی فروش یک برند جاروبرقی را اداره میکند هرچند کسبوکارش چندان رونقی ندارد. دختری تازه بالغ دارد با خواستههایی بیپایان. در یک زمان بطالتزده و بیاهمیت به او پیشنهاد میشود برای انگلستان در کوبا جاسوسی کند. او حتا فرصت فکر کردن و پاسخ دادن را پیدا نمیکند و تا به خودش میآید، مامور ملکه در کشوری میشود که در آن دولت باتیستا تلاش میکند تا دست شورشیها – کمونیستها – را از قدرت دور کند و درگیریها در کشور ادامه دارد.
رمان در تمام سالهای بعد از انتشار، محبوبیت خودش را حفظ کرد و حتی نسخهای سینمایی از آن در سال ۱۹۵۹ میلادی توسط کارول رید ساخته شد و در سال ۱۹۶۳ نیز مالکوم ویلیامسان این رمان روی صحنه اپرا برد و در سال ۲۰۰۷ نیز از سوی کلایو فرانسیس قالب تئاتر روی صحنه رفت.
بخوانید: ۱۰ کتاب پر فروش از لیست نیویورک تایمز که به فارسی ترجمه شدهاند
جاسوسها
این نخستین رمانی است که از مایکل فرین در ایران ترجمه و منتشر می شود. از او پیشتر تنها دو نمایشنامه کپنهاگ و دمکراسی به فارسی برگردانده شده بود. رمان جاسوس ها که در سال ۲۰۰۲ نوشته شده، دو جایزه وایت بِرِد (۲۰۰۲) و جایزه نویسندگان کشورهای مشترک المنافع (۲۰۰۳) را از آن خود کرده است.
جاسوسها قصه مردی است که خاطرات خود را از سالهای جنگ جهانی دوم بیان میکند. او در دوران جنگ جهانی دوم کودکی کنجکاو بوده که در حین بازی با دوستش، درگیر ماجراهایی جدی میشود. در بخشی از کتاب میخوانیم: کم کم حسی اسرارآمیز جای نگرانی و ترسم را می گیرد. به مادر کیث نگاه می کنم که با لبخندی محجوبانه از پشت تور عروس به ما چشم دوخته است. هضم موضوع برایم سخت است. مادر کیث واقعا جاسوس آلمان هاست. تازه ماهیت این موضوع هیچ شباهتی به قاتل بودن آقای گورت یا رفت وآمد اعضای گروه تبهکار به خانه تریونیک ندارد…
استفن که بعد از پنجاه سال دوباره به همان مکان آغاز ماجراها بازگشته از زمانی میگوید که در زمان جنگ جهانی دوم، او و دوستش کیث، ساکن کوچهای بنبست در حومۀ شهر هستند. آنها خود را با رؤیاپردازی دربارۀ رازهای زندگی خانواده و همسایههایشان سرگرم میکنند تا اینکه یک روز به این نتیجه میرسند که مادر کمحرف و موقر کیث جاسوس آلمانیهاست! از این پس، آنها او را زیر نظر میگیرند و تعقیبش میکنند. چرا مادر کیث زمانی که مغازهها بستهاند، سبد خریدش را برمیدارد و بیرون میزند؟ او در تونل تاریک و متروکۀ زیر راهآهن چه میکند؟ چه چیزی را در آن جعبۀ بزرگ حلبی در تونل میگذارد؟
بخوانید: ۶ کتاب برتر درباره جنگ جهانی اول
آوای مرگ
رمان آوای مرگ درباره ارزش انسانی ابزارها است. اسمایلی، شخصیت اصلی کتاب میپذیرد که یک ابزار است و در همین حد نیز باید کارآمد باشد. درگیری او با شخصیتی است که در جنگ جهانی دوم، همگروه و همرزم او بوده و حالادر جنگ سرد در جبهه مقابل است. اسمایلی بی رحمانه او را در پایان رمان می کشد در حالی که «دیتر» به دوستی خود وفادار است.
در بخشی از داستان آمده است: وقتی ليدی آن سركومب پس از پايان جنگ دوم جهانی با جرج اسمايلی ازدواج كرد، به دوستانش در ميفر، كه از اين ازدواج به شدت شگفت زده شده بودند درباره شوهرش گفت كه او آدمی است به طور غريبی معمولی. زمانیکه دو سال بعد شوهرش را رها کرد و با مردی از اهالی کوبا که راننده اتومبیلهای کورسی بود ازدواج کرد، خیلی مبهم به آنان گفت که اگر در آن لحظه او را ترک نمیکرد، دیگر هرگز قادر به چنین کاری نمیشد و ویکنت ساولی مخصوصا به باشگاهش رفت تا این خبر را به گوش همه برساند.
براساس آثار جان لوکاره (با نام واقعی دیوید جان مور کُرنول) و با محوریت شخصیت جرج اسمایلی، یک سریال چند قسمتی نیز در دهه نود در BBC ساخته شد که آوای مرگ نیز یکی از قسمتهای آن بود. او خود در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی در بخشهای داخلی و خارجی تشکیلات جاسوسی بریتانیا کار میکرده است.
بخوانید: ۷ رمانی که پایان دنیا را روایت میکنند
جاسوسی که از سردسیر آمد
کتاب جاسوسی که از سردسیر آمد مشهورترین اثر جان لوکاره است که جوایز ادبی مختلفی را نیز از آن خود کرده است. همچنین از این رمان فیلمی به همین نام در سال ۱۹۶۵ ساخته شده که در ایران نیز به نمایش درآمده است. این رمان در زمان انتشارش به پرفروشترین کتاب بینالمللی تبدیل شد و توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد. روزنامه «تایمز» این کتاب را در لیست ۱۰۰ رمان برتر جهان قرار داد و در سال ۲۰۰۶ این اثر توانست لقب «بهترین رمان جاسوسی در تمام دوران» را ازآن خود کند.
جاسوسی که از سردسیر آمد رمانی متعلق به دوران جنگ سرد است و فضای امنیتی آن دوران را بهخوبی ترسیم میکند. ماجراهای کتاب در انگلستان و آلمان شرقی رخ میدهد و قهرمان داستان یک مامور MI6 است. کتاب از ۲۶ بخش تشکیل شده و داستانهای آن در میانه جنگ سرد و تنشهای آن دوران اتفاق میافتد. شروع و پایان وقایع داستان در آلمان شرقی است و نویسنده داستانش را در سالهای بعد از تکمیل دیوار برلین روایت میكند.
رمان حقایقی را در مورد سازمانهای جاسوسی فاش میکند و از روشهای برخی كشورها در این حوزه انتقاد میكند: روشهایی که در مقابل دموکراسی غربی و ارزشهایی قرار میگیرد که سران این کشورها ادعا دارند به آن پایبند هستند.
بخوانید: ۸ رمان معمایی که شما را درگیر معمای خود میکند
جاسوس
رمان جاسوس، نوشته پائولو کوئلیو، داستان فراموش نشدنی زنی است که به خود جرأت داد تا برخلاف عرف دورانش زندگی کند و بهایش را نیز پرداخت. داستان بر اساس اتفاقات واقعی نوشته شده و از زنی به نام ماتا هاری میگوید. زنی که به اتهام جاسوسی علیه فرانسه در برابر جوخه اعدام ایستاد، یک رقصنده که در جریان جنگ زندگیاش اتفاقات عجیبی در زندگیاش میافتد.
رمان جاسوس با صبح روز اعدام ماتا هاری شروع میشود. او از خواب بیدار میشود تا برای اعدام آماده شود و با شلیک آخرین گلوله در شقیقهاش، افسر شلیککننده این جمله را به زبان میآورد: «ماتا هاری مرده است.» جسد او در گوری کم عمق که هیچ نشانی از آن به جا نیست دفن شد و طبق رسم آن روزگار فرانسه، سرش را جدا کرده و به نمایندگان دولت تحویل دادند. سر او تا چند سال در موزه آناتومی خیابان سن پییر پاریس نگهداری میشد اما در تاریخی نامعلوم ناپدید شده است. مقامات موزه هم تازه در سال ۲۰۰۰ متوجه غیبت سر ماتا هاری شدند.
میتوان گفت این رمان داستان زنی است که همزمان افسونگر، قربانی خشونت، قربانی بازیهای سیاسی کشورهای متخاصم، مادر بیبهره از حق سرپرستی فرزند، قربانی خشونت خانگی، جاسوس، انسان جنگزده، روسپی اعیان و اشراف هست و و هیچ کدام هم نیست.
بخوانید: ۱۰ رمان برتر از ژانر پلیسی و جنایی










