۷ رمانی که میتوانید با بچههایتان بخوانید و خودتان بیشتر لذت ببرید

سرگرمکردن کودکان و نوجوانان کار سختی است، آن هم با کتاب داستان. اما همیشه بوده و هستند نویسندگانی که زبان بچهها را بلدند و داستانهایی خلق میکنند که آنهای پای کتاب میخکوب میکند. بچههای امروز شاید دیگر با رمانهایی مثل شازده کوچولو و ساداکو و سوکا میخواهد جای دیگری زندگی کند ارتباط برقرار نکنند اما هنوز هم میشود داستانهایی را برایشان پیدا کرد و خواند که هم آنها و هم خودمان لذت ببریم.
اگر میخواهید کودک و نوجوان شما در دنیای امروز فقط سرش با موبایل و نهایتا کتابهای هری پاتر گرم نباشد و تجربههای تازه و دلنشینی از خواندن داستان داشته باشد این گزارش را بخوانید.
در این گزارش هفت رمان به شما معرفی کردهایم که در ژانرهای مختلف میتواند فرزند شما را با کتاب سرگرم کند و شما را هم به حال و هوای نوجوانی خودتان ببرد.
تیتسوی سبزانگشتی
داستان این کتاب که توسط موریس دروئون نویسنده فرانسوی و در سال ۱۹۵۷ نوشته شده درباره پسرکی به نام تیستو است که متوجه میشود انگشتانش خاصیت سبزکننده دارند. یعنی بذر هر گیاهی که با انگشتان تیستو تماس برقرار کند سبز میشود و به سرعت به گیاهی زیبا تبدیل میشود. تنها دوست و همدم او باغبان پیریست به نام سبیلو که به تیستو میآموزد ویژگی منحصر به فرد انگشتان او میتواند تغییرات شگرفی در دنیای اطرافش ایجاد کند. تیستو سعی میکند و با رویاندن گل و گیاه در بیمارستان، باغوحش، زندان و محله فقیرنشینان، زشتیها را به زیبایی بدل کند. حتی با دستکاری در ادوات نظامی کارخانه پدرش در دهانه توپها و لوله تفنگها گل میرویاند و به این ترتیب از وقوع جنگ جلوگیری میکند.
در پایان داستان، مرگ سبیلو پرسشهای بسیاری در ذهن تیستو ایجاد میکند که کسی نمیتواند به آنها پاسخ بدهد. در نهایت تیستو نردبانی از گل میسازد و از آن بالا میرود تا به باغبان که میگویند در آسمان است بپیوندد.
بخوانید: ۱۰ داستان هیجان انگیز برای نوجوانان!
مرد سبز ششهزار ساله
در این داستان، نویسنده ماجرای مردی مرموز را به تصویر كشیده است كه به مرد سبز ششهزار ساله شهرت دارد. مردی که ظاهرا تولدی عجیب را تجربه کرده و بهنوعی زاییده گونه خاصی از آدمفضاییهاست. گروهی از ماهرترین جاسوسهای دنیا به دنبال او هستند و بر آناند او را دستگیر كنند، اما درست در لحظاتی كه افراد پلیس و جاسوسان به او نزدیك میشوند به طرز معجزهآسایی از چنگ آنان میگریزد…
این کتاب را فریبا کلهر نوشته و برای اولین بار در سال ۱۳۷۷ توسط انتشارات محراب قلم چاپ شده و تا به حال نیز در نوبتهای متعددی تجدید چاپ شده است.
بخوانید: ۶ کتاب فانتزی – تخیلی دنباله دار که باید بخوانیم!
ارباب حلقهها
سهگانه ارباب حلقهها یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین کتابهای ادبیات قرن ۲۱ است. جان رونالد تالکین نویسنده و زبان شناس انگلیسی این مجموعه داستان را در قالب فانتزی-حماسی و در طول ۱۲ سال از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۹ که بیشتر آن در زمان جنگ جهانی دوم بوده نگارش نوشته است.
نام هر کدام از قسمتهای این مجموعه به ترتیب عبارت است از: یاران حلقه، دو برج، بازگشت به پادشاه.
سبک رمان خیالپردازی حماسی است. این مجموعه درواقع ادامه اثر پیشین تالکین با نام هابیت است که در همین ژانر نوشته شده بود. تا امروز چند فیلم سینمایی و انیمیشن بر مبنای این داستان ساخته شدهکه از میان آن، فیلمهای سهگانهای به کارگردانی پیتر جکسون شاخصتر هستند. این فیلمها در سالهای ۲۰۰۱، ۲۰۰۲٬۲۰۰۳ اکران شدهاند.
بخوانید: ۹ کتاب از فریبا کلهر، بانوی هزار قصه!
غول بزرگ مهربان
کتاب غول بزرگ مهربان نوشته رولد دال، یکی از مجلدهای مجموعه داستانهای عجیب آقای دال است، رمانی تخیلی که ماجراهای غول بزرگ و مهربانی است به نام بی. اف. جی را تعریف میکند که دخترک یتیمی به نام «سوفیا» را میدزد اما او بر خلاف غولهای دیگر، صفات و شخصیت خوبی دارد.
این غول مهربان تصمیم میگیرد با غولهای آدمخوار مبارزه کند. از طرفی «سوفیا» پس از ورود به سرزمین غولها، متوجه میشود که غولهای گوشتخوار هر شب به انگلستان میتازند تا چند بچه زیبا را ببلعند. غول مهربان و سوفیا برای جلوگیری از این کار، وارد عمل میشوند و…
در بخشی از کتاب میخوانیم: یک مرتبه، غول مهربان از جا پرید. پرید توى هوا و تور را در میان مه و ابر به حرکت درآورد و فریاد زد: «گرفتمش! یه شیشه بده! زود باش! یه شیشه بده!» سوفى یکى از شیشهها را برداشت و به طرف او گرفت. غول مهربان شیشه را قاپید. تور را پایین آورد. با ظرافت بسیار چیزى را که دیده نمىشد از توى تور به داخل تُنگ شیشهاى انداخت. تور را گذاشت روى زمین و با یک دست درِ تُنگ را پوشاند و گفت: «درشو بده! زود باش! درشو بده!»
بخوانید: ۸ رمان معمایی که شما را درگیر معمای خود میکند
مجموعه هشتجلدی رامونا
نیویورک تامیز درباره این کتاب نوشته که طنین ماجراهای رامونا مثل زنگ تفریح واقعی است. واقعیت هم این است که رامونا یکی از مشهورترین و دوست داشتنیترین شخصیتهای ادبیات داستانی کودک و نوجوان است.
مجموعه کتابهای ۸ جلدی رامونا را بورلی کلی یری برای گروه سنی «ب» و «ج» نوشته است اما شمای بزرگتر هم از خواندن آن شاد میشوید و یاد نوجوانی خود و دردسرهایی که درست میکردید میافتید. این نویسنده کتابهای زیادی با نگرش روانشناختی به مشکلات بچهها نوشته و موضوع این مجموعه هم، ماجراهای زندگی دختری است بهنام رامونا نویسنده در قالب داستان شادی، ترس، آرزو، خواسته، رشد، بازی و ارتباط با والدین و دوستان او را روایت میکند.
حتما میتوانید حدس بزنید که وقتی رامونای بازیگوش بخواهد خودش مشکلاتش را حل کند چه خرابکاریهایی به بار خواهد آمد. حتی بعضی از این دردسرها را نمیتوانید حدس بزنید.
عناوین این مجموعه هم عباتند از: رامونا و خواهرش، رامونای آتشپاره، رامونای شجاع شجاع، رامونا و مادرش، رامونا و پدرش، رامونای هشت ساله، رامونا همیشه راموناست و دنیای رامونا.
بخوانید: ۸ مجموعه داستان کوتاه که باید بخوانیم
شاهدزد
این زمان داستان دو برادر ۱۴ و ۸ ساله آلمانی را روایت میکند که پدر و مادرشان را از دست دادهاند و از دست خاله و شوهر خالهی خود كه میخواهند دو برادر را از هم جدا كنند، به شهر «ونیز» ایتالیا میگریزند. بستگان آنها كاراگاهی را مأمور میكنند تا بچهها را پیدا كند. اما پسرها عضو باندی شدهاند كه دزدی كار اصلی آنها ست.
در قسمتی از کتاب میخوانیم: «به محض اینکه بچهها از مغازهی بارباروسا بیرون آمدند، ریسیو پراسپر را کشانکشان به طرف شیرینی فروشیای برد که قبلا با ولع تمام به ویترین آن زل زده بود. پراسپر فرصت اعتراض پیدا نکرد و درحالیکه ریسیو او را وادار میکرد تا دو تا از اسکناسها را خرد کند، شیرینیفروش صبورانه منتظر ماند و مینگریست.»
بخوانید: ۷ رمانی که پایان دنیا را روایت میکنند
آخرین گودال
این زمان روایت زندگی خانوادهای است که تصور میکنند نفرین شده اند. بداقبالی بخش ثابتی از زندگی پر از مشکل آنهاست. تا آنجا که وقایع بعدی، باور آنان بر بداقبالیشان را به چالش میکشد.
این کتاب در سال ۱۹۹۹ برنده جایزه نیوبری، کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و کتاب ویژه شورای کتاب کودک در سال ۱۳۸۰، برگزیده دهمین جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در رشته ترجمه و برگزیده نخستین جشنواره کتابهای مناسب انجمن فرهنگی ناشران کودک و نوجوان در سال ۱۳۸۵ است.
در بخشی از داستان آمده است: همهاش تقصیر آن جد خوک دزد بیبو و خاصیت بود، وگرنه استنلی یلنتس با آن هیکل چاق در مدرسه مسخره نمیشد، به خاطر جرمی که مرتکب نشده بود به این اردوگاه لعنتی نمیآمد، هر روز در گرمای طاقتفرسا، یک گودال عمیق نمیکند و از همه مهمتر در حالتی که توی یک گودال، بدون حرکت ایستاده است ثانیه ثانیه منتظر مرگ نبود…. اما در همین لحظه او خوشبختترین نوجوان در سرتاسر تگزاس بود.