۷ داستان دینی و معنوی که شما را به خدا نزدیکتر میکند

رمان همیشه روایت معما و فانتزی و عاشقی نیست، گاهی میتواند بستری باشد برای سیرو سلوک عرفانی و غرقشدن در فضایی معنوی. میتوانی رمان بخوانی و به خدا و عبادت او نزدیکتر شوی. در اغلب این داستانها شخصیتها بهدنبال یافت پاسخهایی درباره چیستی خود و ربطهشان با خیر و شر هستند و بعضا با موقعیتی دشوار روبرو میشوند که باید تصمیم اخلاقی سختی بگیرند.
گاهی هم نویسنده با دستمایه قراردادن یک واقعه مذهبی داستانی میسازد برای گفتن از معنویت فراموششدهای که نجاتبخش انسان خواهد بود. داستانهای معنوی و عرفانی ابعاد فراروانشناسی هم دارند و از رازونیازهای انسان با موجودی برتر و یکتا روایت میکنند. وجود عرفان در ادبیات کلاسیک ما اصلا پدیده غریبی نیست و حالا در ادبیات معاصر که رمان بهعنوان مدرنترین رکن آن شناخته میشود هم جای خودش را باز کرده است.
اگر از دیدن سریالهایی مثل او یک فرشته بود یا اغما لذت میبردید قطعا با این رمانها هم ارتباط برقرار میکنید. در این گزارش هفت رمان معنوی با چاشنی دین و عرفان به شما معرفی میکنیم.
کتاب نامیرا
رمان نامیرا از دختر و پسری جوان از اهالی کوفه میگوید که بدون منفعت طلبیهای روز افزون مردم کوفه به دنبال حقیقت هستند. اما در میان رفتارهای متناقض سرداران بزرگ کوفه، بین حمایت از امام حسین (ع) و یا وفاداری به یزید سرگردانند. رمان دربردانده خرده روایتهایی از هدف، آرزو، تغییر روش و عاقبت آدمهاست و نشان میدهد که این روزگار است که آدمها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن میگذارد.
عبدالله بن عمیر مردی از قبیله بنیکلب درست چند روز پیش از عاشورا با همسرش در راه نخیله است که تشنه میمانند. آنها در راه با «انس بن حارث» که در بیابان در انتظار قافلهی «امام حسین (ع)» نشسته است روبهرو میشوند و از او آب میگیرند. کمی بعد قافله عبدالله کاروانی را میبینند که مورد حمله راهزنان قرار گرفته و به آنها کمک میکنند. پس از آن عبدالله میفهمد بار کاروان متعلق به «سلیمان» کاروان سالار و شریکش «عباس» است. «سلیمان» که در حمله دزدان زخمی شده و امیدی به نجات خودش نمیبیند کاروان را به عبدالله میسپارد و او را قسم میدهد اموال «عباس» را که در «حجاز» کشته شده، به همسرش «ام ربیع» برساند.
«سلیمان» اما زنده میماند و نهتنها «امربیع» را دوباره میبیند که رازی را هم برای او آشکار میکند. رازی که «امربیع» باید آن را به پسرش بگوید. اندکی بعد ربیع تصمیم میگیرد همراه مادرش، به شام برود و در مسیر با راهزنان مواجه میشوند و ربیع در درگیری با آنها زخمی میشود. «عمرو بن حجاج» که آنها را از دست راهزنان نجات داده برای پذیرایی به خانه خودش در کوفه میبرد. جایی که خترش سلیمه هم آنجا زندگی میکند و ربیع و سلیمه به هم دل میبازند. هردوی آنها بین حقانیت امام حسین(ع) و یزید تردید دارند. بحثها و استدلال های طولانی میان آن دو در میگیرد و به موازات آن ماجراها در کوفه هم در جریان است…
این اثر برنده جایزه جلال آل احمد و برنده جایزه کتاب سال ۱۳۸۸ شده و یکی از پرفروشترین رمانهای ایرانی با موضوع عاشوراست.
بخوانید: ۷ کتاب ترجمه شده توسط نجف دریابندری
کتاب پدر عشق و پسر
کتاب پدر، عشق و پسر اثری از سید مهدی شجاعی است که در آن فرازهایی از زندگی حضرت علیاکبر بن الحسین علیهما السلام روایت میشود. وقایع از زاویه اول شخص و از زبان اسب آن حضرت «عقاب» تعریف میشود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابیمرّه مادر گرامی حضرت علیاکبر (ع) است. فصول کتاب با عنوان «مجلس» نامگذاری شده و داستان متشکل از ده است که در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنهای از زندگی حضرت علیاکبر(ع) را روایت میکند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد.
داستان از چگونگی رسیدن عقاب به حضرت علیاکبر شروع میشود و مجلس دوم تصویری از ولادت آن حضرت ارائه میدهد. مجالس بعدی به ماجراهای پیشنهاد امان از سوی سپاه عمر سعد به حضرت، سقایت ایشان برای اهل خیام قبل از حضرت عباس، صحنههای پوشاندن لباس رزم و راهی کردنشان به میدان توسط امام و … در انتهای کتاب، منابعی که نکات تاریخی از آنها استخراج و در متن داستان پرورانده شده، آمده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: عجیب بود رابطه میان این پدر و پسر. من گمان نمیکنم در تمام عالم، میان یک پدر و پسر، این همه تعلق، این همه عشق، این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد. من همیشه مبهوت این رابطهام. گاهی احساس میکردم که رابطهی حسین با علیاکبر فقط رابطهی یک پدر و پسر نیست؛ رابطهی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است، رابطه عاشق و معشوق است، رابطهی دو انیس و همدل جداییناپذیر است. احساس میکردم رابطه علیاکبر با حسین، فقط رابطه یک پسر با پدر نیست؛ رابطه مأموم و امام است، رابطه مردید و مراد است، رابطه عاشق و معشوق است، رابطه محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود میگفتم رابطه عابد و معبود است.
بخوانید: ۸ کتاب داستان آلمانی: روایتهایی از جنگ جهانی و دیوار برلین
کتاب روی ماه خداوند را ببوس
روی ماه خداوند را ببوس محبوب ترین اثر مصطفی مستور است که موضوعی فلسفی و هستیشناسانه دارد. مستور در این کتاب سعی کرده به پرسشهایی است که همیشه در جدال بین عقل و احساس مطرح میشوند پاسخی بدهد.
یونس دانشجوی دکتری پژوهشگری علوم اجتماعی است .او دارد پایان نامهاش را درباره علت خودکشی دکتر محسن پارسا مینویسد: فیزیکدانی که خودش را از طبقه بیست و چندم یک برج پایین انداخته. در این میان، مهرداد دوست دوران دبیرستانش که عاشق دختری آمریکایی شده و برای زندگی با او به آمریکا رفته بود، بازمیگردد و در ملاقاتی که باهم دارند، میگوید که همسرش جولیا درگیر سرطان و نزدیک به مرگ است، درحالی که یک دختر چهارساله از او دارد. موضوع خودکشی محسن پارسا و مسئله مرگ همسر مهرداد، یونس را که قبلا اعتقادات دینی محکمتری داشته دچار ابهامات و پرسشهایی فلسفی درباره وجود خدا و معنای هستی میکند. این درگیریهای فلسفی و تردیدهای دینی رابطه او و نامزدش را هم تحت الشعاع قرار میدهد و در نهایت تلنگری به او میزند.
در کتاب میخوانیم: اما من نمیخواهم نباشم. نمیخواهم آمده باشم و رفته باشم و هیچ غلطی نکرده باشم. نمیخواهم مثل بیشتر آدمها که میآیند و میروند و هیچ غلطی نمیکنند، در تاریخ بیخاصیت باشم. نمیخواهم عضو خنثای تاریخ بشریت باشم. آخ مادرم کجاست؟ مونس کجاست؟ دانشجوی بدبخت! بعد از کرورکرور کتاب خواندن حالا اگر نتوانی برای این سؤال پاسخ علمی و جامعهشناسانهای پیدا کنی مدرک دکتریات را نخواهی گرفت و میشوی تحصیل کردهٔ ابتری که نه تنها کتابی منتشر نخواهی کرد، به شهرت هم نخواهی رسید و آدمی که مشهور نیست وجود ندارد. یعنی وجود دارد اما فقط برای خودش نه دیگران. و کسی که فقط برای خودش وجود داشته باشد تنهاست. و من از تنهایی میترسم.
بخوانید: ۸ کتاب زندگینامهای از افراد مشهور سیاسی
کتاب دانه خدا
کتاب دانۀ خدا، یک کتاب تبدیل و تغییر، با پیام انگیزشی و روحانی است که راههای شادی و تحقق رویاهایمان را به ما نشان میدهد. این کتاب، چیزی بیشتر از یک داستان درباره دوستی و ایمان است. در واقع این کتاب یک رویارویی با معنویت حقیقی است که در ضمیر ناخودآگاه هریک از ما وجود دارد؛ اما معملا در زیر غبارهای زندگی دفن شده است و مسئولیتهای زندگی آن را پوشانده و قلب های ما را از مسیر هستی گمراه کردهاند.
داستان هم از این قرار است که یک تاجر موفق در زندگیاش بدون اموال و دارایی احساس تهی بودن میکند. افسرده و غمگین به جایی که در آن متولد شده بود باز میگردد تا ریشهاش را بیابد. در عوض او با یک بانوی اسرارآمیز ملاقات میکند که زندگیاش را تغییر میدهد. برای اولین بار، رنان از عشقی که افراد اطرافش به او میدهند، آگاه میشود. طبق راهنمایی بانوی پیر، او سفری را در جستجوی تولد معنوی دوبارهاش آغاز کرد، و آماده شد تا دانه خدا شود.
نویسنده میگوید معنویت در جایی ماورای حقیقت، نگاه یا چیزی شبیه آن نهفته است، که میتوان به آن دست یافت و درکش کرد. درواقع معنویت در دوستانی که هنوز وجود ندارند، مکانهای زیبایی که هنوز به آن جا نرفتید و شانسهایی که هنوز ایجاد نشدهاند پنهان است. زندگی کردن در حالت معنویت، مشاهده یک درخت در یک دانه و اجازه دادن به طبیعت، جهت حرکت در مسیر طبیعی است.
در بخشی از کتاب آمده است: چشمانم لبریز از اشک شد و قلبم با حسرت به تپش افتاد. من فهمیدم که نمیتوانم بیش از این به عقب برگردم و فکر کردم که هرگز دوباره این کار را نخواهم کرد، من مانند کودک زار می زدم، گریهای با احساسات بیاندازه که قادر به کنترل آن نبودم. به خودم نهیب می زدم، معنی ندارد که من فقط به این دلیل که مرد هستم نمیتوانم احساسات عمیقی به فردی که نقش مهمی در زندگی ام بازی می کرد نداشته باشم. پس من به اشک ها اجازه دادم که همچنان جاری شوند.
بخوانید: ۹ کتاب برتر ترجمه شده توسط محمد قاضی
کتاب وقتی خدا وارد شود
کتاب مجموعهای از نامهها را شامل میشود که خوانندگان کتاب «گفتگو با خدا» درباره تجربه حضور خدا در زندگیشان برای نیل دانلد والش نوشتهاند. داستانهایی درباره همزمانیهای باورنکردنی، شرایط خارقالعاده و معجزات هر روزه که یکجا جمعشدهاند و والش، داستانهای نقل شده توسط آنها را به شکل یکپارچه در تار و پود مفاهیم و پیامهایی که در سری کتابهای «گفتگو با خدا» با ما به اشتراک کمیگذارد. با شنیدن هر یک از این داستانها بیشتر متوجه میشوید که خدا همیشه با ماست و همواره زندگیمان را جوری پیش میبرد که به نفع روحمان باشد. این داستانها جمعاً پیامی پرقدرت را ارائه میکنند: هر لحظه را در حضور معجزهآسای الهی زندگی کن، تا تقدس را در هر روز از زندگیات ببینی.
در یکی از نامهها نویسنده مینویسند: توجه به خدا همه چیز را تغییر میدهد. ما را از حضور خداوند و از موهبتهای خداوند آگاه میکند و هر چه بیشتر خود را موافق با موهبتهای خداوند تنظیم کنیم، موهبتهای بیشتری دریافت خواهیم کرد. این کتاب درباره روشن کردن گیرندههای ماست. دربارهی آگاه کردن همهی ما نسبت به موهبتهای خداوند است. دربارهی دعوت از ما برای توجه کردن به موهبتهای همیشه حاضر خداوند است.
بخوانید: ۶ کتاب داستان تریلر که شما را در مارپیچ معما سرگرم میکند
کتاب تصرف
کتاب تصرف نوشته تورج زاهدی، از نظر موضوعی، کاملا منحصر به فرد است، و در میان آثار تالیف شده به زبان فارسی، نمونهی مشابهی ندارد. زیرا موضوعش «ابلیس» و رابطهاش با انسان است.
در این داستان برای نخستین بار در قامت ادبیات داستانی ایران، ماجرای تسخیر روح و جان آدمی به واسطه شیطان و چگونگی رهایی از آن روایت شده است و ادبیاتی کاملا کشف و شهودی دارد. ادبیاتی که از دل باورها و ایمان قوی مذهبی آمده و غایت آن بازنمایی چهارچوبهای زندگی انسان مسلمان است.
تصرف از زندگی انسان مؤمنی میگوید که خود را تسخیر شده توسط جنیان شیطانی میبیند. انسانی عادی و معمولی که زندگی و چهارچوب زیستی خود را در اسارت موجودی غیر خاکی شیطان میبیند و در تلاش برای رهایی از شیطان برمیآید.
بخوانید: ۵ کتاب برتر از جک کراوک، مسافر جادهها
کتاب سیدارتها
سیدارتها نوشته هرمان هسه داستان تحول معنوی یک مرد هندی برهمن است که در دوران هند باستان و همزمان با بودا زندگی میکند. سیدارتها پسر برهمنی است که از درسهای پدر و فرهیختگان دیگر دین، روحش ارضا نمیشود و آرامش به دست نمیآورد و برای یافتن خودش تلاش میکند. او پی میبرد که آموزش کافی نیست و باید خودش جست وجو کند و راه را طی کند تا بتواند بر خود چیره شود.
سیدارتها پس از سالها ریاضت، زندگی مادی را هم تجربه میکند و میفهمد که زندگیاش را بیهوده سپری کرده برای همین تصمیم میگیرد به به زندگیاش خاتمه دهد اما ناگهان به یاد کلامی در دعای برهمنان میافتد که او را به ادامه راه و رسیدن به کمال فرا میخواند. او خود راه رستگاری را پیدا و مراحل سیر و سلوک را طی میکند.
هرمان هسه در سیدارتها میگوید انسان راه خودشناسی را باید خودش پیدا کند و تمام جست وجوی انسان در جهت یافتن خود است. این کتاب در سال ۱۹۲۲ و پس از آنکه هسه مدتی در دهه ۱۹۱۰ در هند اقامت داشته منتشر شد. سیدهارت اسم اول خود بودا است و در زبان سانسکریت، به معنی جوینده است.