۷ کتاب اقتصادی درباره فقر و چگونگی مواجهه درست با آن

واقعیت این است که فقر فقط یک مفهوم اقتصادی نیست و این پدیده چالشهای فکری و اخلاقی را نیز پیش روی انسان قرار میدهد. چراکه مثلا بهقول پیتر سینگر، حمایت نکردن از کودکان فقیر در حال مرگ، به لحاظ اخلاقی با کشتن انسانها تفاوت چندانی ندارد.
این فیلسوف اخلاق معتقد است زیستن در فراوانی، در حالی که دیگران از گرسنگی رنج میبرند، از نظر اخلاقی غیرقابل دفاع است و در کتاب «زندگیای که میتوانی نجاتدهی» خود صراحتا میگوید افرادی که در رفاه کشورهای غربی زندگی میکنند، اخلاقاً باید بسیار بیشتر از آنچه در این کشورها بهعنوان کمک مرسوم شناخته میشود، به موارد انساندوستانه کمک کنند.
ما بهواقع چگونه و با چهراهحلی میتوان فقر را کلا از میان برداشت و دیگر انسانی به دلیل فقر با گرسنگی و بیماری و بیخانمانی زندگی نکند. بیش از هرچیز لازم است چرایی و چگونگی بروز این پدیده را بشناسیم و سپس نوع برخورد دولتها و سیاستگذاریهای اقتصادی را با آسیبی بهنام فقر بررسی کنیم.
در این مطلب ما هفت کتاب اقتصادی که هرکدام بهنوعی از فقر و درباره فقر نوشته شدهاند و سعی دارند به این پرسش پاسخ بدهند که چرا دنیای مدرن از فراهمکردن ملزومات زندگی برای عموم عاجر مانده را معرفی میکنیم.
اقتصاد فقیر: بازاندیشی بنیادین در شیوه مبارزه با فقر جهانی
آبهیجیت بنِرجی و اِستر دوفلو که هر دو استاد موسسه فناوری ماساچوست هستند و در سال ۲۰۱۹ موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصاد شدند در این کتاب گزارشی درباره اثربخشی راهحلهای مختلف برای مبارزه با فقر جهانی با استفاده از رویکرد کارآزمایی تصادفی کنترلشده مبتنی بر شواهد ارائه میکنند.
نویسندگان کتاب، بیش از پانزده سال زندگی فقرا در روستاهای هند، مراکش، کنیا، اندونزی و بسیاری دیگر از کشورهای درحال توسعه را زیر نظر گرفتهاند و کتاب اقتصاد فقیر درواقع سالها پژوهش میدانی و بررسی جزئیات زندگی بسیار پیچیده فقرا و چالشهایی اجتماعی مثل سطح پایین بهداشت و تحصیلات در مناطق فقیرنشین کشورهای در حال توسعه را روایت میکند.
بنرجی، خود از مؤسسان آزمایشگاه اقدام برای مبارزه با فقر عبداللطیف جمیل (جِی پَل) است که در کنار استر دوفلو، دین کارلن، مایکل کرمر، جان لیست و سندهیل مولناتان با توسعه آزمونهای میدانی شناخته که روشی مهم در ارزیابی سیاستهای توسعه محسوب میشوند، تاثیری مهم در تلاش برای فقرزدائی داشته است.
عنوان اصلی کتاب، در قالب ایهام؛ هم به ضعف رشته اقتصاد در برخوردی کارا با مسأله توسعهنیافتگی بهطور کلی و فقر بهطور ویژه کنایه میزند و هم سعی دارد تا رویکردی تازه در اقتصاد توسعه ارائه کند که به بازاندیشی بنیادین در فهم اقتصاد فقرا و ماهیت پدیده فقر منجر شود. از این رو مخاطبین این کتاب نهتنها دانشجویان و دانشآموختگان رشتههای اقتصاد، جامعهشناسی و روانشناسی بلکه همچنین همه افرادی هستند که دغدغه بهبود وضع فقرا را دارند. این کتاب یکی از منابع اصلی مباحث توسعه و برنامههای فقرزدایی در جهان است.
کتاب اقتصاد فقر در سال ۲۰۱۱ جایزه کتاب سال کسبوکار فایننشال تایمز و گلدمن ساش را از آن خود کرد و ترجمه فارسی کتاب نیز در سال ۱۳۹۲ از سوی انتشارات دنیای اقتصاد در ایران منتشر شد.
بخوانید: ۷ کتاب برای آشنایی کودکان با فلسفه
قدرت فقر
کتاب قدرت فقر اول، رابطۀ اسپینوزا – مارکس، با شرح قرابتهای تعریف «مفهوم مشترک» در اسپینوزا و تعریف «ارزش» نزد مارکس را شرح میدهد، سپس قرائت خلاقانه مارکس از اسپینوزا و وفاداریاش را به او در دست نوشتۀ ١٨٤١ را برجسته میسازد و نهایتا، مضمون قدرت برسازندۀ فقر، را از مجرای مقایسۀ دقیق نوشتههای اسپینوزا و مارکس، به علاوۀ متأخرترین تفاسیرشان، بیرون کشیده و شرح و بسط میدهد. به عبارت دیگر این کتاب تلاش دارد از «اخلاق» اسپینوزا به سوی اخلاقی دربارۀ ما، دربارۀ فهم و عمل ما، حرکت کند.
«قدرت فقر» نوشته مارگریتا پاسکوچی که فواد حبیبی و امین کریمی آن را به فارسی ترجمه کردهاند درواقع بخشی از مجموعه کتابهایی است که این دو مترجم در پروژهای که «مواجهه با ماکیاولی و اسپینوزا» نام گرفته، ترجمه میکنند.
نویسنده در دیباچهای با نام «عمل سیاسی عشق» که آن را برای ترجمه فارسی کتاب نوشته، میپرسد اسپینوزا در ایران. گفتمانی که، با عزیمت از اسپینوزا و قرائت مارکس از وی، خط سیری را به سوی فهم فقر به منزله قدرت برسازنده ترسیم میکند به خواننده ایرانی چه میتواند بگوید؟ و توضیح میدهد که چند سال پیش، در مقالهای چاپشده در نشریه نیویورکر، مدعای یک بانوی روشنفکر ایرانی را خواندم که بر نیاز به اسپینوزا در ایران مهر تأیید میگذاشت.
نویسنده سعی دارد در این اثر به این پرسشها پاسخ بدهد که منظور از این ادعا چیست که قدرت برسازنده ـ نیروی ایجابی تولید مستمر حیات ـ در لحظهای که این ظرفیت تولید از آن تفریق میشود، امری که در مورد فقر نیز صدق میکند، واجد قدرت ایجاد دگرگونی رادیکال در آن رابطه نابسندهای است که این ربایش را موجب میشود؟
مارگریتا پاسکوچی نویسنده کتاب مدرک دکترای ادبیات تطبیقی از دانشگاه نیویورک سیتی ایالات متحد دارد و رسالۀ دکترای خود را درباره «سرمایه و امر خیالی، مطالعهای در باب کالا در مقام ابژۀ شاعرانه» نوشته است. او همچنین دارای دکترای فلسفه از دانشگاه فرانکفورت آلمان نیز هست.
بخوانید: ۹ کتاب از زبان افراد مشهور تاریخ
فقر احمق میکند
کتاب فقر احمق میکند اولین بار سال ۲۰۱۳ در شهر نیویورک آمریکا منتشر شد و تلاش میکند تاثیر کمیابی (قحطی) را در زندگی انسان دربارهی دو مساله پول و زمان نشان دهد و البته راه حلهایی برای مقابله با این شرایط نیز برای افراد ارائه میدهد. کتاب به سرعت جایگاهش را در میان خوانندگان پیدا کرد و از آمریکا هم فراتر رفت و در طی سالهای گذشته به چندین زبان ترجمه شده است.
نویسندگان در مقدمه کتاب نوشتهاند که «ما این کتاب را به این خاطر نوشتیم که برای ننوشتنش وقت نداشتیم.» چراکه گرفتاریهای زیاد سندهیل مولاینیتن انگیزه اصلی نوشتن کتاب بوده است. گرفتاریهایی که او را به طور جدی از انجام تعهداتش بازداشته بود و باعث شده بود در مدیریت زمان و برنامههایش کاملا با مشکل مواجه شود.
در ادامه این مقدمه نویسندگان شیوههایی که برای رسیدن به پاسخ سوالاتشان به کار بردهاند را توضیح میدهند. آنها آزمایشهایی را برای بررسی اثر کمیابی طراحی کردند و نتایج ناشی از آنها را بررسی کردند. آنها همچنین مفهومی به نام علم کمیابی اصلی را به بحث میگذارند، علمی که نهایتا آن را علم اقتصاد معرفی میکنند.
کتابِ فقر احمق میکند در سه بخش اصلی نوشته شده است: ذهنیت کمیابی، کمیابی، کمیابی میآورد و طراحی برای کمیابی. همچنین در قسمت پینوشت کتاب دربارهی بسیاری از مطالبی که در متن کتاب آمده توضیحات تکمیلی داده شده است و منابع و مراجعی نیز برای بسیاری از مطالب متن اضافه شده است. واژهنامه و نمایهای نیز در انتهای کتاب آمده است که میتواند در روشن کردن مفاهیم کتاب برای خواننده نقش مهم و اساسیای را ایفا کند.
بخوانید: ۱۰ کتاب پر فروش از لیست نیویورک تایمز که به فارسی ترجمه شدهاند
کتاب اقتصاد توسعه از فقر تا ثروت ملل
کتاب اقتصاد توسعه از فقر تا ثروت ملل، بهمسئلهای اساسی اشاره میکند و یک پرسش بسیار مهم را مطرح میکند: چرا شمارِ اندکی از کشورهای جهان بهسطح بالایی از رفاه دست یافتهاند و فقط تعداد انگشتشماری از اقتصادهای روبهتوسعه بهاین سطح رسیدهاند، در حالیکه اکثریتِ این کشورها هنوز در فقر و رکود بهسر میبرند؟
این یک واقعیت است که امروزه مفهوم توسعه با شمول معنایی و مضمونی خود ابعاد گوناگون و گستردهایی یافته است که بهویژه اقتصاد، اجتماع، سیاست، و فرهنگ را دربر میگیرد. بهدلیل درهمتنیدگی مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جوامع کنونی، و تأثیرات متقابل آنها بر یکدیگر، رجحان توسعه در یک زمینه بر زمینهٔ دیگر به نظر امری مشکل و در عین حال غیرضرور و نادرست میآید. بسیاری از نظریهپردازان علوم اجتماعی و اقتصادی نیز بر این عقیدهاند که توسعه اقتصادی با توسعه در دیگر زمینهها نهتنها بیارتباط نیست، بلکه پیوندی تنگاتنگ دارد. برخی از آنها در توضیح عدم توازنی که در بحث توسعه و رفاه وجود دارد و سوال اصلی کتاب هم هست از اصطلاح «برداشتن نردبان» استفاده میکنند که یعنی بسیاری از کشورهای توسعهیافته حالا که خود در مسیر رفاه و رشد قرا گرفته و ثابت شدهاند نردبان رشد و راههایی که خود بهواسطه آن به رفاه دستیافتهاند را از دسترس دیگر کشورها خارج میکنند.
بخوانید: ۱۰ کتاب پر فروش روانشناسی برای شناخت بهتر خود
نیکوکاران نابهکار
کتاب «نیکوکاران بدطینت: اسراری از گناهکاری ملل ثروتمند و تهدیدی برای جهانی شدن» نوشته ها ـ جونچانگ هرچند با مشهورات کلاسهای درس انتزاعی اقتصاد همخوانی ندارد اما پرده از واقعیتهای علمی و تاریخی بسیاری برمیدارد.
چانگ استاد اقتصاد توسعه کمبریج انگلستان در این کتاب نشان میدهد که چگونه اقتصادهای موفق جهانی، حمایتگرایی دولتی و درونزایی اقتصادی را بر خلاف تبلیغاتشان در کتابهای درسی، به جد سر لوحه سیاستهای خود قرار داده و راهی که خود پیمودهاند، غیر از راهی است که امروزه به کشورهای در حال توسعه یا فقیر پیشنهاد میدهند.
چانگ استدلال میکند که هرچند به لحاظ نظری و در ظاهر، گویی کشورهای ثروتمند و موسسات عمده، مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، میخواهند که تمام ملل، جوامع مدرن و موفق شده باشند، در عمل، کشورهایی که در ردههای بالاتری هستند، نردبامی را که خود آنها برای رسیدن به ثروت از آن بالا رفتهاند را از جلوی پای دیگر کشورها برداشتهاند!
چانگ همچنین در پاسخ به پرسش مهم چه «کسانی اقتصاد جهانی را اداره میکنند؟» مینویسد: بیشتر آنچه در اقتصاد جهانی رخ میدهد به وسیله کشورهای ثروتمند، بدون اینکه حتی تلاش کنند، تعیین میشوند. ۸۰ درصد از محصولات جهان به آنها اختصاص دارد، ۷۰ درصد تجارت بینالمللی را اداره میکنند و ۷۰ تا ۹۰ درصد (بسته به سال مورد نظر) تمام سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی را انجام میدهند. این بدان معنی است که سیاستهای ملی آنها میتواند به شدت بر اقتصاد جهانی تاثیر بگذارد.
بخوانید: ۷ کتاب علمی تخیلی که باید بخوانیم
منحنی دوم
چارلز هندی در کتاب «منحنی دوم» برپایه عمری کار و تلاشش نگاهی به آینده میاندازد تا ببیند چه چالشها و فرصتهایی پیش رو است. او به رویههای رایج سرمایهداری مینگرد و میپرسد آیا این نظام پایدار خواهد بود؟ او آسیبهای جامعهای را بررسی میکند که بر منبای اعتبار بنا شده است. باور نادرست رشد بیوقفه را به چالش میکشد. حتی میپرسد آیا نباید در نقشهایمان به عنوان دانشجو، پدر یا مادر، کارمند و رایدهنده در زندگی بازنگری کنیم و هدف جامعه ایدهآل آینده چه باید باشد.
درواقع چارلز هندی مانند همیشه برانگیزنده و متفکرانه، پرسشهایی را مطرح میکند که همه باید از خود بپرسیم و همزمان، سمت و سویی را که به پاسخ آنها میانجامد به ما نشان میدهد.
ناشر در مقدمهاش بر کتاب خواندن آن را تجربهای میداند که به هر فردی که میخواهد از قطار آینده جا نماند، توصیه میشود و توضیح میدهد که نهادها، سازمانها و از همه مهمتر ذهنیتهای خود ما، بر اساس مسائل و دغدغههای گذشته ساخته شده است و احتمالا آماده تغییرات شگرفی که عصر دیجیتال در حال رخ دادن است نیستیم.
او همچنین تغییرات متاثر از تکنولوژی و فناوری را تغییرات فقط به سود شمار کمی از افراد دانسته و ابراز نگرانی میکند که در این صورت جامعه از توازن خارج شده و قدرت نابرابر توزیع میشود. در ادامه او مثالهایی از عدم توازن در بهرهمندی از تغییرات تکنولوژیک زده و متذکر میشود که در دنیای کسب و کار با وجود نمونههایی همچون آمازون، فیسبوک و گوگل، که با چیرگی خود هر تازهواردی را میبلعند، در نهایت اقتصاد اطلاعات به جایی میرسد که فقط یک برنده صاحب همهچیز خواهد بود.
نهایتا هندی معتقد است اگر میخواهیم بخت آن را داشته باشیم تا آینده را برای همه و نه فقط برای قشر بسیار اندک برخورداران بسازیم، باید باورهای رایج را به چالش بکشیم، کمی رویاپرداز باشیم، بیمحابا بیندیشیم و از ناممکنها نهراسیم. البته او با اذعان به اینکه شتاب تغییر در جامعه مردمسالار بسیار کند است، نه بر حسب سالها که بر مبنای نسلها و تاکید بر این مسئله که ممکن است دولتها اغلب بدانند چه باید بکنند، اما نمیدانند پس از آن چگونه باید دوباره رای بیاورند؛ مخاطب این کتاب را نسل بعد معرفی میکند.
بانکدار فقرا
در سال ۱۹۸۳ محمد یونس «بانک گرامین» را باهدف اعطای وام های بسیار نا چیز به فقیرترین قشر مردم بنگلادش تاسیس کرد و ۲۳ سال بعد به پاس خدماتی که برای ریشه کن کردن فقر انجام داد ، جایزه صلح نوبل به او اختصا یافت. کتاب بانکدار فقرا درواقع روایت داستان الهام بخش زندگی مردی است که دریافت حتی وامهای اندک نیز می تواند زندگی فقیرترین انسانها را تغییر دهد. یونس با حمایت از ایدههای کارآفرینانه و کسبوکارهایی که افراد با راهاندازی آنها میتوانستند برای همیشه خود را از چنگال فقر نجات دهند ، به کمک فقرا شتافت. در سال ۱۹۷۶ او از پول خود ، ۲۷ دلار به ۴۲ نفر از ساکنین یک روستای کوچک وام داد و همین اتفاق تاسیس « بانک فقرا» را رقم زد.
روستائیانی که برای خرید مایحتاج کسب و کار بسیار ابتدایی خود ، تنها به چند دلار ناقابل نیاز داشتند با همین وام ناچیز توانستندخود را از چرخه فقری که گرفتارش بودند نجات دهند. یونس این باور که دریافت اعتبار حق مسلم همه فقراست را در قالب راه حلی برای کمک به فقرای سراسر جهان پیشنهاد داد. او میگوید: متناسب با وضعیت فقرا به آنها وام دهید و آنها را با اصول مالی ضروری آشنا کنید و میبینید که فقرا چطور به خودشان کمک خواهند کرد. بانک گرامین» در مجموع شش بیلیون دلار به هفت میلیون خانوار در مناطق روستایی بنگلادش اعطای وام کرد و امروز بیش از ۲۵۰ بانک و موسسه مالی در (تقریبا) صد کشور برنامههای اعتباری را که بر گرفته از اصول گرامین است اجرا میکنند.
کتاب هم چالشهای «یونس» و همکارانش در تأسیس «گرامین بانک» را بررسی و رایت میکند؛
هم از مکانیسمهایی میگوید که باعث موفقیت وام خرد (هسته اصلی بانکداری در گرامین) شده است و نهایتا هم راهنماییها و تجربیات ارزشمندی، به هر کس که خواهان پیوستن به این طرح، برای حذف فقر و فرستادن آن به موزههاست، ارائه میدهد.
این کتاب که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده به سرعت در ردهی پرفروشترین کتابهای اقتصاد و مدیریت جای گرفت، به نحوی که براساس رتبهبندی سایت «آمازون» (بزرگترین سایت و فروشگاه کتاب در جهان)، پنجمین کتاب پرفروش دنیا در حوزهی «توسعه اقتصادی» محسوب میشود.