۷ رمان درباره مرگ و چگونگی مواجه با آن

مرگ شاید عجیبترین و ناشناختهترین پدیده هستی و زنگی باشه که راه علاجی هم از آن نیست. انسان برای فرار از ابهت مرگ و قبول فانی بودن خود، در ذهن و روان دست به انگار و ساخت برهانهایی برای جاودانگی میزند. از تناسخ گرفته تا هزارویک خوانش دیگری که در تعریف مرگ و مردن وجود دارد. چه چیز مرگ را تا این حد مرموز و ترسناک میکند؟
اینکه نمیدانیم پس از آن چه چیزی در انتظار ماست؟ اینکه بنا به باورهای مذهبی باید همچنان پس از مرگ هم بار زندگیای و جبری که پیش روی ما گذاشته بود را به دوش بکشیم؟ واقعا راست است که میگویند آنهایی که دوستشان داری حتی پس از مرگشان هم با تو و کنار تو هستند؟ با غم و اندوه از دست دادن عزیزانمان چه باید بکنیم؟ با نگرانی از تنها گذاشتن آنها پس از مرگ خودمان چه؟ مرگ قهرمانانه معنایی دارد یا مرگ تنها نیست شدن است و بس؟ هیچچیز مثل یک رمان و داستان نمیتواند این چالشها را پاسخ بدهد و چیستی مرگ را روایت کند. واقعیت این است که برای فهم مرگ تنها به شناخت زیستشناسی بدن انسان نیاز نداریم و باید واقعیت بزرگتری را قبول کنیم.
در این گزارش هفت رمان که درباره مرگ نوشته شدهاند و از مرگ میگویند را به شما معرفی کردهایم.
کتاب مرگ خوش
این کتاب هفده سال بعد از مرگ آلبر کامو منتشر میشود. میتوان گفت این کتاب، پیشنویسی برای خلق بیگانه بوده است. شخصیت اصلی داستان، همان مورسو است، با همان بیگانگی. ولی انگار مورسوی بیگانه، مورسوی کامل شده کتاب مرگ خوش است. ما به راحتی با تفاوت این دو اثر و مسیری که مرگ خوش برای کامل شدن و رسیدن به بیگانه طی کرده است روبرو میشویم. برای مثال در رمان مرگ خوش، نویسنده سعی دارد با خلقِ شرایط متفاوت، مانند توصیف مراسم تدفین و بیتفاوتی مورسو، بیگانگیاش نسبت به دنیا و مسائل پیرامون آن را به مخاطب نشان دهد. ولی اگر رمان بیگانه را خوانده باشید، میدانید داستان با چنین جملهای اغاز میشود: مادرم امروز مرد، شاید هم دیروز، نمیدانم!
این رمان دربارهٔ زندگی شخصیتی به نام مورسو است که در همان فصل اول مرد افلیجی را با رضایت خودش به قتل میرساند تا اموال او را تصاحب کند. مورسو پس از کشتن این فرد به ایتالیا سفر میکند تا خوشبخت و کامیاب بمیرد. نام شخصیت اول داستان در کتاب «مرگ خوش»، Patrice Mersault میباشد که مشابه نام شخصیت اول کتاب بیگانه Meursault است. هر دو شخصیت، کارمند فرانسوی- الجزایری هستند که با خونسردی دست به قتل میزنند. بیگانه به صورت اول شخص و مرگ خوش به صورت سوم شخص روایت میشود.
«مرگ خوش» حول محور مرگ میگردد و مورسو – شخصیت اصلی داستان – بعد از ارتکاب یک قتل به دنبال خوشبختی میرود و ظاهراً خوشبخت نیز میمیرد. در واقع یکی از تفاوتهای این داستان کامو با دیگر آثارش در این است که در بقیه شخصیتهای اصلی در نهایت به پوچی میرسند اما در «مرگ خوش» به خوشبختی.
بخوانید: ۱۰ کتاب برتر به انتخاب نشریه تایم
کتاب استخوانهای دوستداشتنی
استخوانهای دوست داشتنی از بهترین آثار در ژانر جنایی است. این رمان که اولین رمان آلیس سبالد است داستان دختری است که به قتل رسیده و در زمینی نزدیک خانهشان دفن میشود اما تنها سه روز بعد از این جنایت هولناک، اتفاقاتی میافتد که ابعاد این جنایت را پیچیدهتر و عجیبتر میکند. آلیس سبالد نویسنده این کتاب، خودش در سال ۱۹۸۱ و در دانشگاه، توسط یک غریبه مورد اذیت و آزار قرار گرفت و آثار این زخم درونی چنان عمیق بود که سبالد تلاش کرد تا برای زدودن آثار منفی این اتفاق از روح و روانش، دست به قلم ببرد و رمانی با همین موضوع بنویسد.
سوزی در این رمان تجسم بیچونوچرای خود نویسنده است که تلاش میکند تا با استفاده از قدرت درمانگری ادبیات، خود را درمان کند. بر اساس این رمان در سال ۲۰۰۹ فیلمی هم به کارگردانی پیتر جکسون ساخته شده است. این کتاب را میترا معتضد ترجمه کرده و نشر البرز آن را چاپ کرده است.
وقتى براى اولینبار با سوزى سَمن روبهرو مىشویم، او در بهشت است. وقتى از این مکان جدید عجیب به ما نگاه مىکند، با آواى پر شور و با نشاط یک دختر چهارده ساله، داستانى به ما مىگوید که هم به یادماندنى و هم سرشار از امید است. در طول هفتههایى که به دنبال مرگش مىآیند، سوزى زندگىاى را که بدون او جریان دارد، نظاره مىکند. دوستان هم مدرسهاش شایعاتى در مورد ناپدیدشدن او مىگویند، خانوادهاش امیدوارند که او پیدا شود و قاتلش سعى مىکند ردش را محو کند. وقتى ماهها سپرى مىشوند، سوزى مىبیند که زندگى پدر و مادرش صدمه دیده و متزلزل مىشود، خواهرش تلاش مىکند که مقاوم شود و قوىتر بماند و برادر کوچکش سعى مىکند مفهوم کلمهى «از دست رفته» را درک کند.
بخوانید: ۷ کتابی درباره اسطورهها و چیستی آنها
کتاب لینکلن در باردو
لینکلن در باردو عنوان اولین رمان جرج ساندرز است که جایزه بوکر سال ۲۰۱۷ را برای نویسنده به ارمغان آورد. جرج ساندرز آمریکایی با انتشار مجموع داستانهایش از سال ۱۹۹۶، خوانندگان را به نبوغش در استفاده از زبان و داستانپردازی علاقمند کرده بود و بسیاری بیصبرانه در انتظار انتشار رمان لینکلن در باردو بودند. نوشتههای ساندرز غالبا لحن طنزگونه دارند و پرسشهای اخلاقی و فلسفی را در ذهن مخاطب برمیانگیزند. شیوه نوشتار ساندرز بسیار مود تحسین قرار گرفته است اما نکتهای که در مورد اولین رمانش پررنگتر به نظر میرسد؛ ایدهی خلاقانهی او در آفرینش این کتاب است. لینکلن در باردو از منظری کاملا متفاوت به برههای از زندگی آبراهام لینکلن مینگرد و دید تازهای را در مورد این مرد مرموز به وجود میآورد.
رمان داستانی را روایت میکند که در آن آبراهام لینکلن از قبر پسر یازده سالهاش، ویلیام دیدار میکند که پسرش بر اثر بیماری تیفوس درگذشتهاست. ساندرز، پیش زمینه و ایدهٔ خلق این داستان از روایت پسر عموی همسرش گرفتهاست که شرح ماجرا و دیدار لینکلن از قبر پسرش را برایاش بازگو میکند. بیشتر رخدادهای این رمان در مکانی به نام باردو رخ میدهد، واژهای که در آیین بودایی به معنای سرزمین میانه یا برزخ است، جایی که در آن روح میان تناسخ و مرگ است ولی با بدن جسمانی ارتباطی ندارد.
ساندرز از صداهای مختلفی مانند راویان تاریخی، آشنایان لینکلن و ارواح استفاده کرده و داستان را خلق کرده است. چند راوی داستان را بازگو میکنند. بخشهایی از داستان نیز روایتهای تاریخی دارد. ساندرز ما را با این کتاب به سفری جادویی میبرد.
بخوانید: ۹ کتاب برتر ترجمه شده توسط محمد قاضی
کتاب مرگ ایوان ایلیچ
مرگ ایوان ایلیچ نام رمانی به زبان روسی نوشتهٔ لئو تولستوی، نویسندهٔ اهل روسیه در سال ۱۸۸۶ (میلادی) است. این رمان به زبان روسی نوشته شده است و داستان آن در روسیهٔ سده ۱۹ میلادی اتفاق میافتد.
کتاب مرگ ایوان ایلیچ داستان قاضی صاحب منصب روسی، ایوان ایلیچ است و ماجرای کتاب با مرگ او آغاز میشود. این کتاب راجع به مرگ و فناپذیری انسان است. چالش اصلی داستان از شروع بیماری لاعلاج ایوان آغاز میشود. بیماری که او را به سمت مرگ سوق میدهد. مرگی که تنها حقیقت موجود در زندگی است و از هیچ بنیبشری دور نیست.
ایوان در زندگی اش یک قاضی ریاکار و ظاهرطلب بوده، کسی که زندگی و حتی ازدواجش را ماشینوار و با منطق مطلق پیش میبرد، بدون هیچ احساسی. و جوری به زندگی چسبیده بود که انگار هیچ وقت قرار نیست بمیرد. مانند همه اطرافیان ریاکارش که بعد از مرگ ایوان تنها به فکر گرفتن صندلی خالی ایوان بودند و خوشحال از اینکه هنوز زندهاند و این ایوان است که مرده، نه آنها! ایوان وقتی به مرگش نزدیک میشود، مراحل انکار، ترس، خشم، انزجار و در آخر پذیرش را پشت سر میگذارد.
ابتدا نمیخواهد مرگش را قبول کند، به زندگی گذشته و لذتهای بچگی اش چنگ میزند، مرگ را شبیه چاهی میبیند که انتهایش تاریکی مطلق است. ولی رفته رفته مرگ آینهای مقابل زندگی پیشین خودش میشود، اشتباهاتش را مثل پتکی به صورتش میکوبد و او را به خودشناسی میرساند. ایوان در راه رسیدن به مرگ، مراحل معرفت و شناختش را طی میکند. و در آخر، انتهای همان چاه سیاهی که انتظارش را میکشید، روشنایی را مییابد.
بخوانید: ۱۰ کتاب درباره سرنوشت غمانگیز سیاهپوستان و بردگی
کتاب وقفه در مرگ
وقفه در مرگ نام رمانی نوشته ژوزه ساراماگو است که در سال ۲۰۰۵ به چاپ رسیده. داستان از جایی آغاز میشود که در محدودهٔ یک کشور برای مدتی هیچ مرگی اتفاق نمیافتد. این مسئله که ابتدا باعث خوشحالی مردم شده به مرور زمان زمینهساز بروز مشکلاتی میشود. همچنین بخشهای پایانی کتاب دربرگیرنده اتفاق عجیبی است که برای فرشته مرگ ضمن گرفتن جان انسانها رخ میدهد.
مرگ نمیتواند ظالم باشد، زیرا آنچه انجام میدهد، دست کم از منظر خودش اصلاً ظالمانه نیست. از سوی دیگر، پس از آن چند ماه اعتصاب، دیگر انتظار ندارید که گوشهایش اعتراضی بشنوند و چشمهایش شاهد نگرانی مردم باشد. تاکنون پیش نیامده کسی که قرار بوده بمیرد، نمیرد؛ اما گویا در یک لحظه همه چیز تغییر کرده بود، یعنی مدرکی در دست مرگ بود که نشان میداد دستکم در مورد یک نفر، تقدیر مانند همیشه عمل نمیکند. و اکنون موجودی که یونیفورم تاریخی خود، یعنی کفن سیاه مشهور خود را بر تن و داسی بلند در دست داشت، روی صندلی نشسته بود و همانطور که با انگشتهای استخوانی خود بر میز ضربه میزد، به اتفاقی میاندیشید که نمیتوانست پاسخی برای وقوع آن پیدا کند…
بخوانید: ۱۰ کتاب برتر اورهان پاموک، برنده جایزه نوبل ادبیات
کتاب ژان باروا
«ژان باروا» نام رمانی است که روژه مارتَن دو گار نویسندهٔ فرانسوی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات نوشته است. آلبر کامو و آندره ژید به این رمان خیلی علاقه داشتند. رمان ژان باروا جدال عقاید و آراء را به تصویر کشیده است.
مسئله روز اروپا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم «دگرگونی فهم بشر از دین همراه با پیشرفت علوم طبیعی» بود و رمان ژان باروا هم به همین موضوع پرداخته است. استبداد زیر پرده دین و سلطه کلیسا را بر جوانان اروپا نشان داده و به ماجرای درایفوس و محاکمهٔ امیل زولا نویسندهٔ معروف فرانسوی هم میپردازد و واکنش خشن توده مردم را نسبت به دریفوس و امیل زولا زیر ذره بین میگذارد.
قهرمان داستان (ژان باروا) از یک خانواده مذهبی و سنتی است. او در دوره نوجوانی به دین و ایمان خود شک میکند و بعد از کش و قوسهای بسیار جار میزند خدا توهمی بیش نیست. فرزندش که به دنیا میآید میگوید: باید این کوچولو را از نفوذ دین خلاص کنم. هیچ کس شراب نو را در مشک کهنه نمیریزد. اگر بریزد شراب نو مشک کهنه را بترکاند… باید شراب نو را در مشک نو ریخت تا این و آن هر دو سالم بمانند.
ژان باروا که دویدن در پی آواز حقیقت را پیشه کرده بود، دین را کنار میگذارد و به محافل روشنفکری فرانسه روی آورده، با دوستانش نشریهای به راه میاندازد و نظریات جدید خودش را تبلیغ میکند و کم کم به یکی از قطبهای روشنفکری فرانسه تبدیل میشود اما آخر عمر حالی به حالی شده و در مقابل گذشته خود میایستد و در مواجهه با مرگ، به دیدار خویشتن میرود و به این فکر میافتد که نکند تمام عمرم بیراهه رفتهام. در بستر مرگ خودش را به چالش گرفته و اعتقادات پیشین در او جان میگیرد.
ژان در پایان عمر در اثر ضعف و بیماری و ترس از فنا شدن، اندیشههای رادیکال خود را زیر سوال برده و در مقابل گذشتهاش قرار میگیرد و در روزهای پایانی به سوی خدا بازگشته و مومن از دنیا میرود اما از نظر دوست اندیشمند خود، لوس، دیگر اثری از هوشمندی او باقی نمانده و مذبوحانه مانند تمام انسانهایی که نمیتوانند به خود اعتماد کنند و به زندگی واقعی قانع باشند به وعده زندگی پس از مرگ چنگ زده است. اما داستان ژان باروا به پایان نمیرسد. وصیتنامه او که در اوج قدرت فکری و جسمی نوشته شده روح تازهای به داستان میدمد و…
بخوانید: کتابهای برنده جایزه بوکر از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۹
کتاب اختراع انزوا
اختراع انزوا نام اولین کار پل استر،نویسنده آمریکایی، است که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد. کتاب به دو بخش اصلی تقسیم میشود: پرتره مرد نامرئی که بر روی مرگ ناگهانی پدر استر تمرکز دارد و کتاب خاطره که در آن استر به تشریح نظرات شخصی خود درباره برخی موضوعات مانند تصادف، سرنوشت و انزوا میپردازد که در آینده موضوع بسیاری از کتابهای او را نیز تشکیل داده است.
در اختراع انزوا میتوان ردپای بسیاری از حوادث و شخصیتهای رمانهای استر را پی گرفت. نویسنده در اثر مرگ ناگهانی پدرش، خاطراتش از او را با نگاهی عصبی و گره خورده با مشکلات در دنیای ذهنی و عینیاش روایت میکند و نتیجهی آن کتابی میشود که نه رمان است و نه مقاله؛ چیزیست بینابین با شبکهای از مفاهیمی چون تنهایی، هویت فرآیند نوشتن و برجستهتر از همهی اینها: انزوا.