در این پست رمانهای معروف گابریل گارسیا مارکز را به ترتیب تاریخ انتشار معرفی کرده‌ایم.
طوفان برگ (۱۹۵۵) – اولین رمان کوتاه مارکز در شهر خیالی ماکوندو تنظیم شده است و معرفی کننده محیط رمان های آینده او است. این داستان بر روی یک پزشک بازنشسته، خانواده قدرتمند Buendía و ورود یک شرکت علاقه مند به بهره برداری از مزارع موز محلی متمرکز است. هنگامی که یک طوفان بزرگ رخ می دهد، این تنش ها در تراژدی و مرگ به اوج خود می رسد. این رمان کوتاه به بررسی مضامینی مانند تنهایی، فساد و تغییر اجتماعی می پردازد که در آثار رئالیسم جادویی مارکز نفوذ می کند و ماکوندو را به عنوان شهری که گذشته آن را تسخیر کرده است، تثبیت می کند.
هیچ کس برای سرهنگ نامه نمی نویسد (۱۹۶۱) – این رمان کوتاه داستان یک سرهنگ بازنشسته و همسرش را دنبال می کند که در حالی که منتظر مستمری نظامی خود هستند، در فقر زندگی می کنند. هر جمعه سرهنگ منتظر نامه ای است که پرداخت مستمری خود را اعلام می کند، اما همیشه ناامید می شود. همانطور که او عمیق‌تر به ناامیدی فرو می‌رود، غرور سرهنگ مانع از پذیرش کمک‌های مالی می‌شود، حتی در حالی که سلامتش رو به وخامت می‌گذارد. این داستان تصویری شاعرانه از ناامیدی و شرافت در میان بی توجهی سیاسی و بی عدالتی اجتماعی در آمریکای لاتین ارائه می دهد.
صد سال تنهایی (۱۹۶۷) – اثر برجسته مارکز داستان چند نسلی خانواده Buendía در ماکوندو را از زمان تأسیس شهر تا نابودی نهایی آن دنبال می کند. او با درآمیختن اسطوره، جادو و تاریخ، از عناصر فانتزی برای بررسی مضامینی مانند تنهایی، جنگ، عشق، حسرت، پیشرفت و اجتناب ناپذیری از طریق قرن حاکمان Buendías و رفتارهای به طور فزاینده غیرعادی آنها استفاده می کند. این رمان با تخیل غنی اما دلهره آور، مارکز را به عنوان غول رئالیسم جادویی معاصر تثبیت کرد و جایگاه ماکوندو را در تاریخ ادبیات تثبیت کرد.
پاییز پدرسالار (۱۹۷۵) – این رمان تجربی روایتگر دیکتاتوری ابدی یک ستمگر نامگذاری نشده کارائیب و سلطنت ظلم و ستم او است. با استفاده از نثر جریان سیال ذهن، این کتاب هیچ نقطه گذاری یا شکستگی فصل ندارد. این جریان به عنوان روایت هذیانی و پیشگوی سلسله مراتب ابدی و خشونت سورئال که رژیم او را حفظ می کند، جریان دارد و مرز بین فانتزی و واقعیت را محو می کند تا جنون خودشیفتگی بنیانگذار چنین دولت هایی را در آمریکای لاتین به تصویر بکشد.
وقایع نامه یک مرگ اعلام شده (۱۹۸۱) – در این رمان معمایی قتل، مارکز داستان قتل سانتیاگو ناسار به دست دوقلوهای ویکاریو در یک شهر کوچک کلمبیایی را به عنوان انتقام برای بی آبروی خواهرشان روایت می کند. روایت غیرخطی قتل را اجتناب ناپذیر نشان می دهد، زیرا شاهدان و اهالی شهر مختلف از هشدار به ناسار یا جلوگیری از مرگ او کوتاهی می کنند. مارکز از سبک روزنامه نگاری برای بازسازی قتل استفاده می کند و به بررسی مسائل حافظه، سرنوشت، شرافت و اخلاق عمومی در اطراف قتل گیج کننده می پردازد.
عشق در زمان وبا (۱۹۸۵) – این حماسه عاشقانه ۵۰ سال در مثلث عاشقانه پیچیده بین فلورنتینو، فرمینا و دکتر جوونال اوربینو را روایت می کند. هنگامی که فرمینا نوجوان نامه های عاشقانه فلورنتینو را رد می کند، او متعهد می شود که به او وفادار بماند. پس از ازدواج فرمینا با اوربینو، فلورنتینو بی هدف با صدها زن می خوابد. اما پس از مرگ اوربینو در دهه های بعد، فلورنتینو سرانجام خواستگاری خود را از فرمینا تجدید می کند. این رمان با شور و شوق عشق، دلتنگی و ضعف انسانی را در پس زمینه شیوع وبا و تغییرات اجتماعی بررسی می کند.
از عشق و شیاطین دیگر (۱۹۹۴) – این داستان گوتیک که در یک بندر ساحلی رخ می دهد، بر روی دختری به نام سیروا متمرکز است که پس از گاز گرفته شدن توسط یک سگ هار توسط کلیسا بزرگ شده است. کشیش کایتانو دلارا به سیروای عجیب و غریب وسواس پیدا می کند. او معتقد است که او تسخیر شده است، به خصوص پس از اینکه بدن او هفته ها پس از مرگش تجزیه نمی شود. مارکز با تکرار مضامین تنهایی، میل و خرافات از کتاب های قبلی خود، داستان دلهره آوری از عشق محکوم، رها شدن و رستگاری نهایی پس از مرگ را خلق می کند.)
