۷ کتاب برای کودکانی که عزیزی از دست دادهاند
وقتی کودکی یکی از نزدیکان و عزیرانش را از دست میدهد، درک چیستی مرگ و نبودن همیشگی آن فرد برایش غیرملموس است. چهطور میشود کودک از معنای مرگ آگاه کرد اما او را نترساند و از زندگی ناامید نساخت؟ اصلا چهطور باید به سوالات عجیبوغریب بچهها درباره دنیای پس از مرگ و اینکه با مردن چه اتفاقی برای ما میافتد پاسخ داد؟ فقدان برای کودک احساس ناامنی میآورد و البته بهدرستی هم ماهیت آن را درک نمیکند. بعضا برایش چیزیست شبیه وقتی فلانی رفته مسافرت تا ماموریت. آیا همینکه به کودک بگوییم متوفی الان پیش خداست و جایش خوب است او دیگر نمیترسد؟ دیگر سوالی ندارد؟ اصلا این پیش خدا را چهطور میتوان برای بچه تصویر کرد؟
اگرچه کار سختی است اما هستند کتابهایی که به ما رو فهماندن سیر زندگی انسان و پیری و مرگ برای بچهها توضیح دادهاند. از دلتنگیهای پس از مرگ کسی گفتهاند از اینکه آدم دلش تنگ میشود اما آنهایی که دوستشان داریم و دوستمان دارند همیشه در قلب ما هستند.
در این گزارش هفت کتاب را به شما معرفی میکنیم که سعی کردهاند تا چیستی و چگونگی مرگ را به زبانی کودکانه و در قالب داستان روایت کنند و برای کنار آمدن با فقدان به کودکان کمک کنند.
با آیدا تا همیشه
کتاب «با آیدا، تا همیشه» داستان دوستی دو خرس است که بر اساس یک ماجرای واقعی نوشته شده و با تصاویری بینهایت جذاب به کودک نشان میدهد عزیزانی که از دست دادهایم تا همیشه در قلبمان هستند وبخشی از وجودمان خواهند شد. این داستان به کودکان میگوید تجربه از دست دادن عزیزان چه حسی دارد و چطور میشود با آن کنار آمد.
نویسنده برای پاسخ به این سوال مهم که یعنی میشود آنهایی که دوستشان داریم تا همیشه کنارمان بمانند… داستان گاس و آیدا، دو خرس قطبی که همیشه با هم بودهاند را تعریف میکند: گاس در پارکی بزرگ وسط یک شهر بزرگتر زندگی میکند و روزهایش را با آیدا میگذراند. آیدا آنجاست. همیشه. تا اینکه یک روز گاس میفهمد آیدا خیلی مریض است و قرار نیست بهتر شود. دو دوست با کمک هم سعی میکنند با این خبر کنار بیایند. باهم پچپچ میکنند، گریه میکنند، همدیگر را نوازش میکنند و میخندند. کمکم گاس متوجه میشود آیدا حتی بعد از رفتنش هم، لابهلای صدای شهر و خاطراتی که داشتند، همیشه درکنار اوست.
بخوانید: ۱۵ کتاب پرفروش کودکان که باید آنها را برای کودکان خود تهیه کنید
درخت دستکشی
از دو لنگه دستکش متفاوت پسر کتاب «درخت دستکشی» مردم خندهشان میگیرد. وقتی یکجور دیگر باشی، گاهی اذیتات کنند اما تنهایی همیشه بد نیست! میتوانی کارهایی را انجام دهی که دوست داری. یکی از این کارها دوستی با برتولت و بالارفتن از او است. درختی پانصد ساله که از بالایاش میشود شهر و همه اتفاقها را دید! درون برتولت هم پر از ماجراست از پرندهها و حشرهها و حیوانهایی که آنجا زندگی میکنند. اما اگر زمستانی برسد و برتولت بخوابد و بهار دیگر بیدار نشود چی؟ چگونه باید با او خداحافظی کرد؟ شاید جمع کردن همه دستکشهای گمشده در شهر فکر خوبی باشد و بردناش برای برتولت!
کتاب درواقع سعی دارد از تنهایی آدمهایی که پیرشدهاند برای بچهها و بگوید و هر روایت آن از دریچه نگاه یکی از آن هاست. سارای پیر مهربان، که هر روز سوار شدن کودکان به اتوبوس و رفتن شان را به مدرسه می بیند، از آن گوشه پسری را میبیند تنها، به تنهایی خود سارا، که بچههایش بزرگ شده و از کنارش رفتهاند. دستهای پسرک سرد است و می لرزد. سارا دوست دارد حداقل لبخندی از این کودکان ببیند؛ لبخندی که با آن کمی از تنهایی دربیاید. با دیدن این صحنه، یک فکر بکر به نظرش میرسد.
در داستان عدهای کودک و بزرگسال با هم دوست میشوند و تنهاییهایشان را پر میکنند و به هم فکر و کمک می کنند. برای نویسنده فرقی ندارد تنهاییای که محوریت داستان است از آن چه کسانی است. شاید یک مادربزرگ، شاید کودکی که تازه به جمع بقیه اضافه شده است و فقط میگوید باید راه حل درآمدن از این تنهایی را پیدا کرد و از هر فرصتی برای دوستی استفاده کرد. راه کنار آمدن با مشکل برای هرکس متفاوت است: هم آن کودک وهم آن مادربزرگ، که با کاموا و دستکش میتواند یک درخت دستکشی به وجود آورد که برای اطرافیانش پراز شادی باشد.
بخوانید: پیش از خواب چه کتابی برای کودکمان بخوانیم؟ معرفی ۸ مجموعه داستانی
عروس دریایی
آدم اگر حرف نزند، نامرئی میشود! سوزی بهترین دوستش فرنی را از دست داده است. فرنی در دریا غرق شده است، در حالی که همه میدانند بهترین شناگر مدرسه بوده است. سوزی نمیتواند این حادثه را بپذیرد و پذیرش جریان زمانی برایش مشکلتر میشود که به آخرین روزهای دوستیشان و دلخوری فرنی فکر میکند. آیا ممکن است مرگ بهترین دوستش علت دیگری داشته باشد که همه از آن بیخبرند؟
اَلی بنجامین نویسنده اثر عضو انجمن نویسندگان نیوانگلند است و به خاطر نگارش رمان عروس دریایی در سال ۲۰۱۵ جوایز ای.بی. وایت و کتاب زمین سبز را از آن خود کرد و از سوی مجله اسکول لایبرری و پابلیشرز ویکی برگزیده شد.
بخوانید: معرفی بهترین کتابها برای آموزش سواد مالی به کودکان
شانس ضرب در هفت
کتاب «شانس ضرب در هفت» نوشته هالی گلدبرگ اسلن کارگردان، فیلمنامهنویس و نویسندهی امریکایی، داستان از دست دادن و مرگ عزیزان و کنار آمدن با این رنج و از نو شروع کردن است. بیدی شانس دختر دوازده ساله نابغهای است که خانواده شانس او را از کودکی به فرزندخواندگی پذیرفتهاند. او به دلیل متفاوت و نابغه بودن نمیتواند با همسن و سالهایش ارتباط بگیرد و دوستی ندارد.
روزی که بیدی در مدرسه جدید در امتحان ادبیات نمره کامل را میگیرد به تقلب متهم میشود و او را وادار میکنند که مشاوره بگیرد و او را پیش یک مشاور بیدست و پا میفرستند. در آنجا با خواهر و برادری ویتنامی – مکزیکی به نامهای مای و کوآنگ های آشنا میشود که از او بزرگتر هستند. چند وقت پس از آشنایی با آنهاست که فاجعه اتفاق میافتد و پدر و مادرش را در تصادف از دست میدهد. مادر مای که آرایشگاه دارد او را به طور موقت نزد خود میبرد تا خانوادهای برای او پیدا کنند. این افراد که به طور تصادفی کنار هم قرار گرفتهاند همانند یک خانواده به هم کمک میکنند و مشکلات همدیگر را حل میکنند.
کتاب دو راوی دارد؛ راوی اول شخص و سوم شخص که از زاویه دید شخصیتهای مختلف روایت داستان را بر عهده دارند.
بخوانید: ۹ کتاب آموزشی در رابطه با محیط زیست برای کودکان
مادرجون چرا اسمم یادت رفته؟
کتاب «مادرجون! چرا اسمم را یادت رفته؟!» داستانی است درباره دختری به نام پرل. سالی مورفی در این داستان در قالب شعر دنیای پرل را به تصویر میکشد و یادآور میشود نزدیکان ما حتی اگر بیماری فراموشی بگیرند و پیر شوند باز هم برای ما دوستداشتنی هستند. نویسنده توضیح میدهد که چگونه یک کودک میتواند با مرگ کسانی که دوستشان دارد کنار بیاید. و بداند پس از مرگ عزیزان، زندگی همچنان ادامه خواهد داشت. خواندن این داستان نه تنها به کودکان، بلکه به بزرگسالان نیز توصیه میشود.
کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته!؟» برنده جایزه کتاب سال استرالیا (۲۰۰۹) و نیز نامزد چند جایزه ادبی دیگر شده است.
پرل که در مدرسه خود را تنها و در گروهی یکنفره احساس میکند دوست دارد شعر بگوید، اما با وجود اصرار معلمش که میگوید شعر باید قافیه داشته باشد، شعرهایش قافیه ندارند! برای پرل هیچ صدایی دلنوازتر از صدای زنگِ آخر مدرسه نیست؛ هرچند وقتی به خانه برمیگردد، مادرجونِ دوستداشتنیاش، گاهی حتی او را نمیشناسد و مامانش از مراقبت دائمی مادرجون دارد از پا میافتد…
مادرجونی که یادش نمیآید که او کیست. در اتاقش دراز میکشد، میخوابد، آب دهانش سرازیر میشود و روز به روز ضعیفتر میشود. پرل هر روز پس از مدرسه، به اتاق مادرجونش میرود، با او حرف میزند و ماجراهایی که در روز رخ داده است را برایش تعریف میکند.
بخوانید: ۸ مجموعه کتاب طنز برای کودکان و نوجوانان
میک هارته اینجا بود
میک هارته اینجا بود نوشته باربارا پارک، به دغدغه همیشگی بشر برای رویارویی با مرگ پرداخته است.
قهرمان داستان پارک در این رمان فیپ دختر سیزده سالهای است که در این کتاب ماجرای مرگ برابردش میک را تعریف میکند. میک یک روز در حال دوچرخهسواری ناگهان به یک سنگ برخورد میکند و بلافاصله بعد از آن سرش به پشت یک کامیون میخورد، ضربه مغزی میشود و درجا میمیرد و این شروع ماجرای کنار آمدن فیپ با مرگ برادر است. تحمل این فقدان برای کل خانواده سخت و طاقتفرسا است و برای فیپ سختتر. او بیوقفه درگیر خاطرات میک است و از حال و هوای خود و پدر و مادرش در روز حادثه و خاکسپاری میگوید. فیپ در این ماجرا یاد میگیرد که چطور هیجاناتش را کنترل و تخلیه کند و پیام اصلی داستان هم همین است.
درست است که شاید معروفترین اثر این نویسنده «جونی بی جونز» باشد اما کتاب «میک هارته اینجا بود» هم از رمانهای پرطرفدار او است.
بخوانید: ۷ کتاب برای آشنایی کودکان با فلسفه
مرگ بالای درخت سیب
کاترین شارر، نویسنده آمریکایی کتاب « مرگ بالای درخت سیب » با دستمایه قراردادن افسانهای قدیمی و با فراز و فرودهای بجا، شیرین و حساب شده، داستان را طوری پرداخت میکند که موضوع مرگ برای کودک، باورپذیر میشود و با لطافت و ظرافت این حقیقت را بازگو میکند که مرگ بخشی از زندگی است.
در کتابروباه پیر و همسرش زیر درخت سیبی روزگار میگذرانند آنقدر پیر شدهاند که دیگر نه کلاغها نه خرگوشها و نه موشها از آنها حساب نمیبرند. حالا همه سیبها قبل افتادن طعمه کلاغها میشود و روباه و همسرش باید شانس بیاورند تا شکاری گیرشان بیاید. تا اینکه یک روز راسوی لاغر و کوچکی اسیر روباه پیر قصه میشود و در ازای آزادیاش به خواست روباه پیر درخت سیب را جادو میکند تا هر پرنده و چرندهای رفت بالایش به آن بچسبد مگر اینکه جناب روباه ببخشاید و بگوید: «بیا» و جادوی درخت سیب را باطل کند.
حالا کلاغها و گنجشکها و سوسکها و گربهها تا میروند بالای درخت به درخت سیب میچسبند و آنقدر ضجه مویه میکنند تا روباه پیر دلش بسوزد و سحرشان را باطل کند. وقتی نوبت به جناب «مرگ» میرسد و روزی که آمده بود روباه را با خود ببرد روباه زیرک آخرین تقاضایش را میکند که سیب آخر زندگیاش را بخورد. مرگ میرود سیب را بچیند و آن بالا ماندگار میشود. میچسبد به درخت سیب و دچار جادوی درخت سیب میشود!
سالها میگذرد و هیچ صیادی نمیتواند روباه را شکار کند و قرار است او همیشه زنده بماند. اول همسرش پیرتر میشود و بیمار و میمیرد. بعد بچهها و نوههایش. در آن حوالی هیچ حیوانی آشنا نیست همه غریبهاند و روباه پیر زیرک قصه ما که عمر جاودان یافته تنهای تنها میشود تا اینکه …